خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نشریه جهان آزاد، شماره 9: بزرگترین خطری که همه ی ما را تهدید می کند

سلام به همسفران عزیز در نشریه جهان آزاد.
امیدوارم که حال دلتون خوب و زندگیتون پر از هیجان و انگیزه باشه.
در نهمین قسمت از نشریه جهان آزاد کمی متفاوت تر و البته کوتاه تر با هم پای صحبت یک مشاور خواهیم نشست که هدف بزرگی رو برای نابینایان ترسیم میکنه.
این شما و این هم نشریه جهان آزاد، شماره 9:

نسخه صوتی نشریه جهان آزاد شماره 9

 

 

مشخصات مقاله

  • نام مقاله: The Greatest Danger of All
    بزرگترین خطری که همه ی ما را تهدید می کند
  • نویسنده: Fred Schroeder
  • مترجم:
    داوود چوبینی
  • منبع:
    future reflection

بزرگترین خطری که همه ی ما را تهدید می کند

دکتر فردریک شرودر، رئیس اتحادیه ی جهانی نابینایان هستند. ایشان مدت طولانی است که در سمت سرپرستی فدراسیون ملی نابینایان آمریکا نیز مشغول به خدمت می باشند. وی مشاوری فوق العاده و یک پدر روحانی برای فرزندان ما است. دکتر، محکم و استوار بر این عقیده هستند که باید به فرزندانمان کمک کنیم تا به حقشان که همانا رسیدن به استقلال است، برسند.

از همه ی شما متشکرم و به همه ی شما عصر بخیر عرض می کنم. مایلم در اوایل عرایضم تری راپ را به شما معرفی کنم. درواقع ایشان میزبان اصلی ما محسوب می شوند و با تلاشهایشان، شرایط جمع شدن ما در اینجا، یعنی نوادا را فراهم نمودند. آیا می دانستید تری یک دونده ی دوی ماراتن است؟ به نظرم رسید این خبر می تواند برای شما جالب باشد. بزرگترین خطری که کودک نابینای شما با آن مواجه می شود چیست؟ احتمالاً اولین چیزی که به ذهن شما خطور می کند همان خطر جسمی است. واضح است که تمامی والدین می خواهند به این اطمینان برسند که فرزندانشان امنیت دارند. خطر بعدی که احتمالاً به نظر شما میرسد، برخورداری فرزندان شما از آموزش هاییست که پایینتر از سطح استاندارد قرار دارند. روشن است که این مسأله، نگرانی جدی به حساب می آید. اما آنچه ذهن مرا درگیر خود کرده، نحوه ی فرایند رشد یک انسان به عنوان یک شخص نابیناست. فرایندی که در درونش همیشه این خطر وجود دارد که کودک شما منفعل بودن را به عنوان یک نقش بپذیرد و در آینده به این باور برسد که چیزهایی را که دیگران قادر به انجام آنها هستند را نمی تواند انجام دهد. وقتی این اتفاق رخ دهد، کودک شما احساس سرخوردگی خواهد کرد و از تلاش دست بر خواهد داشت. ما در زبان اسپانیولی، عبارتی تحت عنوان “espiritu quebrado” “اِسپیریتو کوِبرادو” داریم. این عبارت به معنای شکست روحی می باشد. بزرگترین خطر برای همه این است که روزی روح کودک شما ترک بخورد. وقتی به گذشته باز می گردم و دوران کودکی‌ام را مرور می کنم، یکی از اولین چیزهایی که مجدد در ذهنم تداعی می شود این است که مرا در جایی مستقر می کردند و به من می گفتند منتظر بمان. به عنوان یک کودک، آدم منزوی نبودم، اما در همه ی جمعها هم مرا راه نمی دادند. مرا در گوشه ای می گذاشتند و هر از گاهی یکی می آمد و برایم چیزی می آورد. واقعا در حال تجربه ی نقشی منفعلانه بودم. نمی توانستم با این شرایط کنار بیایم، ولی نمی دانستم برای رفع این مشکل چه کنم. زمانی که شما به دنبال فرصت های آموزشی برای کودک خود هستید، دارید به او کمک می کنید تا به پایه های اولیه خواندن و نوشتن، حساب و کتاب و سایر مهارتهایی که به یک مدرسه ی خوب وابسته است، دست یابد. همچنین به فرزند خود می آموزید که او می تواند با توجه به توانایی فردی و تمایل شخصی خودش برای انجام کار سخت، به نتیجه برسد.
همه ی موارد یاد شده چگونه می تواند به مرحله ی عمل در آید؟
سالها پیش برنامه ی آموزشی ویژه ای را به مرحله ی اجرا در آوردم. طبق این برنامه ی ویژه، مجبور بودیم برای دانش آموزان، برنامه های آموزشی فردی بنویسیم. مسئول واحد آموزش آموزش و پرورش ایالت ما به منظور بازرسی تشریف آوردند. ایشان در این بازرسی، مرا به خاطر انجام نادرست برنامه های آموزشی فردی، مورد انتقاد قرار دادند. ما هدفی بنیادین و برجسته ای را در خصوص کلیه ی کودکان نابینای خود دنبال می کردیم، هدفی که در عین برجسته بودن، ساده نیز می نمود. بر اساس هدفی که در ذهن داشتیم، عملکرد روش آموزشی خانم کَری، در ارتباط با تمامی دروس، در سطح کلاس و یا حتی فراتر از آن خواهد بود. مسئول واحد آموزشی اظهار داشتند: “این روش، آموزش فردی را پوشش نمی دهد.” من در پاسخ گفتم: “قبول، ولی این هدفی است که روش آموزشی کَری آن را دنبال می کند.”
و اما چرا این هدف؟
اگر قرار باشد هدف آموزشی خانم کَری در نظر گرفته شود، باید به این نکته هم توجه داشت که می بایست اقداماتی را صورت می دادیم. اما متأسفانه ما آنها را انجام نداده ایم. هدف هم سطح بودن و یا فراتر از سطح کلاس بودن، مسأله ایست که یک پدر و یا مادر قادر به درک آن است. این موضوع راحت و قابل لمس است. یکی از معضلات مرتبط با آموزش استثنایی، استفاده از روشیست که من آن را مدل پیشرفته و یا مدل عملکرد بهتر می نامم. فرض کنید دانش آموز کلاس چهارمی شما، در آغاز سال تحصیلی، سطح خواندنش در سطح یک بچه کلاس دومی است. حال همین دانش آموز در پایان سال، سطح خواندنش نهایتاً به سطح یک بچه سومی می رسد. آیا از نظر شما این دانش آموز پیشرفت کرده است؟ کاملا!!! در جلسه ی مربوط به آموزش فردی، مقامات مدرسه احتمالاً به شما خواهند گفت: “این دانش آموز عملکرد فوق العاده ای را دارد از خود نشان می دهد!!!” این در حالی است که این دانش آموز در واقع یک نیم سال دیگر نیز عقب مانده است. او وارد کلاس پنجم می شود، در حالی که هنوز سطح خواندنش به طور کامل به سطح یک بچه سومی نرسیده است. نه تنها این رویکرد به پیشرفت، و سواد کودک شما لطمه وارد می سازد، بلکه فرزند شما را در معرض خطر شکست روحی نیز قرار می دهد. من با پوست و گوشت خود، چنین تجربه ی شخصی را از سر گذرانده ام. در سالهای اولیه ی زندگیم، من یک فرد کم بینا بودم. در آن زمان، یک باور مشترک در بین تمامی پزشکان وجود داشت. این باور هم از این قرار بود: اگر بینایی کمی داشته باشید و از همین بینایی کم، زیاد استفاده کنید، همین بینایی ضعیف را نیز از دست خواهید داد. بر همین اساس، من کم کم از خواندن کتابهای عادی منع شدم. اما چون هنوز مقداری دید داشتم، آنها اصرار داشتند من نیازی به یادگیری بریل ندارم. می توانید چنین مسأله ای را درک کنید؟ کدام انسانی بر روی این کره ی خاکی را می توان یافت که بگوید: بی سواد بزرگ شدن یک کودک، یک رویه ی پذیرفتنیست. خب، آنها اینگونه می پنداشتند که بی سوادی، پیامد طبیعی نابینا بودن است!!!! وقتی کلاس پنجم بودم، نشریه ای به نام خواننده ی هفته ی من، به تمامی مدارس سرتاسر کشور، فرستاده می شد. تمامی دانش آموزانی که همکلاسی من بودند، به خوبی مطالب این نشریه را درک می کردند. در آخر هفته نیز، در همین نشریه، در خصوص مقالات متعدد، مسائلی برای بحث، آورده می شد. همه ی همکلاسیهایم در خصوص مسائلی که مشغول صحبت در خصوص آنها بودیم، چیزهایی می دانستند. آنها چیزهایی می دانستند که من نمیدانستم. آنها مقالات را می خواندند، ولی من این کار را نمی کردم. پس تعجبی هم نداشت که آنها چیزهایی را درک می کردند که من متوجه آنها نمی شدم!!!! در هر صورت، شما به عنوان یک کودک 10 ساله، به چنین موقعیتی اصلاً فکر نمی کنید و به آن اهمیتی هم نمی دهید. چیزی که شما بدان می اندیشید این است که من نابینا هستم و بچه های بینا خیلی بیشتر از آن چیزی که من می دانم، می دانند. بنابراین، من باید در مقابل آنها احساس کوچکی کنم. من اینها را برای نا امید کردنتان عرض نمی کنم. شما با حضورتان در اینجا، یعنی در گردهمایی فدراسیون ملی نابینایان، اطلاعات مهمی را عاید خود کردید. شما هم اکنون بخشی از خانواده ای هستید که شما و فرزندانتان را باور دارد. این هفته، متوجه خواهید شد مردم چقدر علاقمند به دانستن چیزهایی در خصوص زندگی کودکان شما هستند. آنها به شما خواهند گفت چقدر خواهان این هستند که فرزندان شما نسبت به دوران رشد گذشته ی خود، از فرصتهای بزرگتری برخوردار شوند. پذیرفتن و در مرحله ی بعد درونی کردن مسائلی که جامعه در خصوص نابینایان بدان باور دارد، آن هم توسط کودک شما، بزرگترین خطر برای او محسوب می شود. شما قادر به جلوگیری از رخ دادن چنین اتفاقی هستید. چون دیگر از امروز، شما عضوی از خانواده ای هستید که حامی کودکان شماست. این خانواده، حتی اشخاصی مثل تِری راپ را که خالی از هر انگیزه ای هستند، تشویق می کند تا 26 مایل را در حالی که کسی به گرد پایش هم نمی رسد، بدود. چطور متوجه این نکته میشوید که چه زمانی توقعاتی که از کودک خود دارید، در سن مناسب خودش بر آورده میشود؟ به دنبال جمع آوری اطلاعات بروید. عضو یک تشکل شوید. با والدین دیگر ارتباط بگیرید. به سایتها و صفحات مختلف فدراسیون ملی نابینایان آمریکا در فیسبوک ملحق شوید. اگر کودک شما به حوزه ی خاصی علاقمند است، مهم این نیست که به چه حوزه ای علاقمند است، مهم این است که می توانیم شخص نابیناییی را پیدا کنیم که در همان حوزه ای که کودک شما از خود علاقه نشان داده، دستی بر آتش دارد و می تواند مسیر را به کودکتان برای دستیابی به علاقه اش، نشان دهد. آن شخص می تواند یک مشاور، یک منبع محرک و یک نیروی الهامبخش برای کودکتان باشد.
برای همگی شما آرزوی موفقیت دارم. هر زمانی احساس کردید که من می توانم منبع خوبی برای کمک به شما و فرزندانتان باشم، با کمال میل و حتی مشتاقتر از خود شما، حاضر به همکاری هستم.

شناسنامه نشریه جهان آزاد

همانطور که از نام این نشریه بر می‌آید، قرار است به تجربیات نابینایان، والدینشان، اطرافیانشان، دوستانشان و هر انسانی که تمایل به فهم معلول و معلولیت دارد و توانسته در این راه به چیزهایی نیز دست‌یابد بپردازد. البته ما تمرکزمان بیشتر بر روی تجربیات عزیزان در حوزه ی نابینایی است. می خواهیم ببینیم والدین یک نابینا برای دستیابی فرزندش به حق و حقوقش دست به چه اقداماتی می زند. می خواهیم ببینیم تمام کسانی که با نابینا در ارتباط هستند، چه کاری برای هرچه مستقلتر شدن فرد با آسیب بینایی انجام می دهند و کدامشان اثربخش بوده است. خلاصه ی کلام اینکه میخواهیم در حوزه نابینایی از تجربیات دنیا بهره ‌بریم تا روزی با آگاهی از این تجربیات بتوانیم به خود تلنگری زده و به سمت اهدافمان حرکت کنیم.
البته اگر پدر و مادری یا دوست و آشنایی در ایران عزیز نیز توانسته برای حل مشکلی از مشکلات بیشمار نابینا راه حلی پیدا کند، می تواند آن را در قالب یک مقاله در اختیار ما قرار دهد. چون ایران هم بخشی از این جهان است و ما برای جمع آوری این تجربیات همیشه هم لازم نیست دست به دامان جراید غرب باشیم. هرچند که فعلاً ظاهراً راه دیگری وجود ندارد. همه ی ما بر این امر واقفیم که دنیای غرب در خصوص معلول و معلولیت خیلی زودتر و بیشتر از ما از خود جنب‌و‌جوش نشان داده و به دست آوردهای بی نظیری دست یافته است.
اگر دوستی هم مقاله ای را خوانده و آن را مفید یافته، می تواند آن را ازطُرُقی که در پایان می آید، آن را جهت ترجمه به دست ما برساند.
فعلا بنا بر این است که ماهی یک مقاله ی تخصصی در این موضوع منتشر کنیم. ولی شاید زندگی مجال بیشتری به ما داد و آخر هر ماه مطالب بیشتری جمع آوری کرده و در طول ماه به خدمتتان پیشکش کردیم.
پس قرار ما همیشه اول هر ماه همین جا در جهان آزاد.
ذکر این نکته هم الزامی می‌باشد که قرار نیست همیشه مقاله ی منتشر شده همراه با فایل صوتی باشد. ولی تلاشمان بر این است که این اتفاق جذاب همیشه بیفتد.
قطعا نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما می تواند چراغ راه ما باشد.
ایمیل: hotgooshkon@gmail.com
آیدی تلگرام: @hotgooshkon1
به امید جهانی آزاد تر!

۲ دیدگاه دربارهٔ «نشریه جهان آزاد، شماره 9: بزرگترین خطری که همه ی ما را تهدید می کند»

دیدگاهتان را بنویسید