خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بچه‌ها کودوماتون میتونید این لیست رو کمی تکمیلش کنید؟

این لیست رو تکمیل کنید

خب من امروز به کلهم زده یه لیستی رو بر اساس اصول بی‌قاعدۀ طوفان‌های ذهنی بنویسم و دوست دارم شما هم تکمیلش کنید. اما و اگر‌هاش بمونه واسه بعد. هرچی، هرچی، هرچی به ذهنتون رسید که میتونه برای یه نابینا به عنوان یه کاری که وقت پر کن باشه به حساب بیاد، بنویسید. من خودم مجردم ولی ممکنه شما نباشی و کارایی رو در لیست بنویسی که بشه با همراهی زن یا بچه یا با جفتشون انجام داد یا مثلا من تک‌نفره زندگی می‌کنم ولی شما ممکنه در عین این‌که مجرد هستی، با افرادی زندگی کنی که مثلا خواهر یا برادر یا والدین یا دوستات باشن و کارایی رو بتونی با همراهی‌شون انجام بِدی. اینه که خودتو محدود نکن که من خیلی کوچیکم یا بزرگم و جای من اینجا نیست و چیزی که می‌نویسم شاید مسخره باشه یا از این حرف‌های چرند. هرچی به ذهنت رسید که یه نابینا میتونه واسه پر کردن وقتش انجام بده بنویس. گاهی نابینا‌ها اونقدر حوصلهشون از کارای تکراری سر رفته که نمیدونن چه کار‌هایی رو میتونن بکنن که از تکراری بودن خلاص بشن. سعی کن لیست رو با کامنت‌هاش با‌دقت بخونی که تا میشه تکراری ننویسی تا لیستمون باحال و منحصر به فرد بشه. برو بِریم:

  1. انجام دادن کارهای مربوط به خانه‌داری از ظرف شستن و خالی کردن سطل آشغال گرفته تا تمیزکاری و آشپزی و رسیدگی به مرغ و خروس‌ها و باغچه‌داری و آب دادن به گلدون‌ها و ایجاد تغییرات در دکوراسیون منزل و دور ریختن وسایل به درد نخور و تعمیرات تأسیسات خونه.
  2. انجام دادن کارهای هنری مثل شعر گفتن یا آهنگ ساختن یا خوانندگی یا هرچی.
  3. مطالعه کتاب و نشریه و مجله و روزنامه و مقاله از متنی و صوتیش گرفته تا مواردی که یه نفر زنده واست بخونه.
  4. قصه‌خوانی برای بچه‌ها و سرگرم کردن بچه‌ها یا پرستاری از بچه‌ها یا انجامِ بازی‌هایی که چشم نخواد با بچه‌های کوچکولویی که حوصله‌شون سر رفته و دنبالِ یه نفر که الاف و بی‌کار باشه می‌گردن.
  5. یاد گرفتن زبان یا کامپیوتر یا بافتنی یا اپراتوری یا ساز یا برنامهنویسی یا هرچی که بشه یادش گرفت و احتمالا مفید هم باشه.
  6. کار کردن برای کسب درآمد مثل بورس‌بازی یا ترجمه یا تدریس یا اپراتوری یا بازاریابی یا فروش یا وکالت یا کارشناسی یا برنامه‌نویسی یا ساقی‌گری یا کتابداری یا کشاورزی و دامپروری یا طراحی وبسایت یا ساخت صنایع دستی یا تکدی‌گری یا نگهداری از بچه‌ها یا خبرنگاری یا مجریگری یا صدابرداری یا تقلید صدا یا دلقک‌بازی یا ساخت اجناس و خوراکی‌های فروشی یا هر کاری که پول توشه.
  7. مشغول شدن به بدنسازی و فعالیت‌های ورزشی مثل جودو یا فوتبال نابینایی یا گلبال یا شطرنج یا وزنه‌برداری یا شنا یا هرچی.
  8. نگهداری از یک حیوان مثل سگ یا گربه یا طوطی یا عروس هلندی یا مرغ عشق یا مرغ مینا یا خرگوش یا همستر یا مار یا هرچی.
  9. قدم زدن در باغ یا منزل یا هرجایی که راحت بشه قدم زد و فکر کردن و هی فکر کردن.
  10. گوش دادن به محتوا‌های صوتی مثلا تلویزیون یا رادیو یا موزیک یا قرآن یا دعا یا مداحی یا انجیل یا تورات یا زبور یا پادکست یا هرچی.
  11. فیلم دیدن مثلا تنها یا با یه بینا یا با یه نابینا یا به صورت گروهی حالا یا توضیح‌دار یا بدون توضیح که میتونه ایرانی یا خارجی باشه حالا یا زبان اصلی یا دوبله یا هرچی.
  12. گپ زدن دو‌نفره یا چند‌نفره به صورت حضوری یا تلفنی یا اینترنتی یا از پنجرۀ ساختمان یا هر‌طور.
  13. انجام بازی‌های مختلف به صورت حضوری یا اینترنتی یا تلفنی یا از پنجرۀ ساختمان از بازیهای کلامی مثل یه مرغ دارم و هپ‌هپ تا بازی‌های فکری مثل پاسور و دومینو و شطرنج تا بازیهای فیزیکی مثل گرگم به هوا و قایم‌موشک تا بازی‌های کامپیوتری مثل بازی‌های اتومبیل‌رانی و جنگی یا هرچی.
  14. رفتن به تئاتر یا سینما یا کنسرت یا کارناوال یا شهربازی یا رستوران یا کافیشاپ یا قهوه‌خونه یا شب شعر یا پارک آبی یا استخر یا حمام عمومی یا پارک یا مسجد یا کلیسا یا کنیسه یا مراسم جشن و عزا یا باغ وحش یا باغ گل‌ها یا باغ پرندگان یا آکواریوم یا خیابون یا کوچه یا هر‌جا و سرگرم شدن با صدای شلوغی‌ها و جریانات موجودی که در این اماکن پیش مییاد.
  15. انجام فعالیت‌های تفریحی و مسافرتی مثل کویرنوردی با شاسی‌بلند یا با موتور چهار‌چرخی که راننده داشته باشه و آبتنی توی دریا یا رودخانه و کوهنوردی و روشن کردن آتیش برای پختن کباب یا سیب‌زمینی و چادر برپا کردن در یه جای ساکت یا شلوغ برای خوش‌گذرانی و گِل‌بازی و قایقرانی و ماهی‌گیری.
  16. استعمال دخانیات و مواد مخدر و الکل و روانگردان که البته یا بدبختت میکنه یا فقیرت میکنه یا اسیرت میکنه یا محتاجت میکنه یا نابودت میکنه یا مستت.
  17. پیروی از چالش ایجاد و بر هم زدنِ روابط منحصر به فرد یا متنوع از نوع عاشقانه یا دوستانه یا ابزارگونانه که به روابط لذتبخش ختم بشه و مدام تجربه‌هایی به تجربه‌هات اضافه کنه و باعث بشه مرتب قرار‌های عشقی رو با موفقیت به اجرا بذاری و به مناطقی که برای اکثریت ممنوعه وارد بشی و تازه دستت بیاد همۀ دنیا یه عمره برای همون یازده دقیقه هست که دارن می‌جنگن و رقابت میکنن و پول درمیارن و زندگی میکنن.
  18. خوردن و آشامیدن انواع خوراکی‌ها یعنی از غذا‌ها و نوشیدنی‌ها از داغ و یخ گرفته تا شل یا سفت و از ایرانی گرفته تا شرقیترین و تا غربیترین دسر‌ها و شیرینی‌ها و ترشی‌ها و سالاد‌ها و گوشت‌ها و هرچی که نوعِ بشر روی زمین میخوره.
  19. فعالیت و وقت‌گذرانی در فضای مجازی مثل رسیدگی به کانال‌ها و گروه‌ها و گپ‌ها در شبکه‌های اجتماعی و پست یا کامنت فرستادن در سایت‌هایی نظیر گوش‌کن.
  20. ادامه لیست با خودته فقط یادت باشه تکراری ننویسی

۸۲ دیدگاه دربارهٔ «بچه‌ها کودوماتون میتونید این لیست رو کمی تکمیلش کنید؟»

تا نرفتم مرحله ی بعد و برای اینکه یهویی بپرم مرحله ی بعدتر که نمی دونم مرحله ی چندم میشه، این رو هم اضافه کنم که الاغ سواری تو روستا هم خیلی حال میده.
هر وقت دلم حوای الاغ سواری می کنه، یهویی و بی دلیل و بی مجوز میرم سبزوار و خر حاج اسمال رو میپرم روش و برای سرعتی تر شدن خر هم با چوب هر کاری می کنم.
پیشنهاد می کنم به همه این تفریح رو هم تست کنند.

راستی دو نکته:
۱. کامنت رعد رو یکی پاک کرده که من نمیدونم کی و چرا پاک کرده.
۲. فهرستِ من از شمارۀ یک تا بیست بوده و وقتی پیشنمایش رو فعال کردم، همه چی درست بود؛ ولی الان که سردبیر محله اون رو منتشر کرده، به نوزده شماره تبدیل شده و شمارۀ یازده به طور نادرست در دل شماره ده جا داده شده و به زیرمجموعه‌اش تبدیل شده و کلا یه لیست تو در تو در توی وحشتناک ساخته شده. اگه از مسئولین سایت کسی به من لطف کنه و اشتباهی که ممکنه برای هر سردبیری پیش بیاد رو اصلاح کنه، واقعا ممنون و مدیون میشم. بعدشم این کامنتم رو پاک کنید که شکل پست شکل زیباتری به خودش بگیره. در مورد برگردوندن کامنت رعد هم خود سردبیران مختارند و من فعلا در مقامی نیستم که بتونم تعیین تکلیف کنم.

سلام مجتبی. در مورد نوشتت به نظر میرسه یه اتفاق غیرعادی افتاده. اگه داری فایل وُرد یادداشتتو بی زحمت برام توی تلگرام یا واتسپ بفرست که عینا کپی پیست کنم ویرایش کنم نوشتتو. پریسا منتشر کرده و بهم گفت که واقعا کاری حتی در حد اضافه کردن برچسب هم روش انجام نشده.
در مورد کامنت رعد هم پیگیرم. به محض اینکه مشخص بشه چه اتفاقی افتاده همینجا مینویسم.
امیدوارم خیلی حالِت گرفته نشده باشه. میفهمم چه حسی داری. خودمم یه بار آخر نوشتم نوشته بودم خِرَد نگهدار و تغییر کرده بود به خدا نگهدار و خیلی ناراحتم کرده بود. پس درک میکنم چی میگی. بی زحمت کمکمون کن که مشکلو حل کنیم.

. ۲۰ووره دادن
. ۲۱dl بازی کردن
. ۲۲در حال جدی شدن پیریز وِیت؟ .. تویت کردن و از دست دادن follower
. 23پرت کردن یه چی مثل تیله تو لامپ بالای سر و شنیدن صداش
. ۲۴یادآوری خاطرات قدیمی و سعی بر شیطان شدن مثل اون قدیما
. و ۲۵ کامنت دادن در حال امتحان خوندن. اگه بدونی چه حالی میده

۲۸. نمایشِ دستپختِ مثال‌زدنیِ دو بانوی نابینای مهربون به بینا‌هایی که توانمندیِ ما رو باور ندارن، تا چشمشون دراد که نمیتونن ببینن شما میتونید میگو پلو رو به چه خوشمزگی درست کنید!
خیلی چاکرم.
ذوق‌زده‌ام کردی اومدی توی پستم.
صد متر پریدم هوا و یه شوک الکتریکی بیست هزار ولت با شدت‌جریانی بالغ بر صد آمپِر کلِ وجودم رو فرا گرفت.
مرسی که هستی

سلام , خوبی داش موجی
کامنت بیست پستت رو نمیخوام , بهترین نظر دادن ها رو نمیخوام , من تو رو میخوام تو رو میخوام چتا رو نمیخوام , خودتو عشقه حاجی با موتورت
ما هم چندی پیش میخواستیم تو آزمون مسابقات المپیاد خرسواری از راه دور شرکت کنیم چون راهش دور بود شرکت نکردیم , بعدشم بخاطر این کرونا که گفتیم نکنه خدا نکرده ناقل باشیم دیگه مجازی برگزار کردیم . خخخ
حقیقتش خودم چند وقتیه بدجوری زدم تو نخ بورس بازی جوری که قیافم شبیه عرضه اولیه شده

یا ساخت اجناس و خوراکی‌های فروشی یا هر کاری که پول توشه

, یعنی یه جنسی رو از موتوری بگیری بعد ببینی قاطی داره بعد بجوشونی بعد بشکل یه جنس دیگه در بیاری بعد بصورت خوراکی بدی دست ملت :
خودت گفتی هر کاری که تول پوشه , چی ببخشید پول توشه . خخخ
والله چیزی که به ذهنمون نمیرسه هر چی بود گفتی تازه ۲۱ تا چیز دیگه هم یاد گرفتیم از پستت اما مگه موقع فکر کردن باید راه رفت آیا , نمیدونم تو تبصره شماره چند بود گفتی . اونجوری حواسمون پرت میشه میخوریم به موتوری اینا
بنظرم آدم باید هر شب حد اقل یکی دو ساعت وقتش رو اختصاص بده واسه فکر کردن کارهایی که اون روزش اتفاق افتاده و یا اتفاق هایی که قراره واسه فردا یا فرداها بیفته حتی یه تلفن زدن ساده
یا حق

منم اگه دعوت نمیکنم خوب ناسلامتی رفیق خودتم , تنمون خورده به فرمون موتور شما خخخ
قَدَمِت رو چش ما
شماره اینا رو که داری حاجی یه آخر هفته جفت کن بیا دربست در خدمتتم
اتفاقا قبلا اومده بودی تهران پیش ما نیومده بودی دلخور شدم بعدش متوجه شدم که اومده بودی
منتظر هماهنگیتم حاجی

سلام به همه. همین طوری مستقیم لازم دیدم بیام توضیح بدم و معذرت بخوام. انتشار این پست دسته گل من بود ولی واقعا نفهمیدم چی شد. من فقط خوندمش. لبخند هم زدم. بعدش هم رفتم دسته بندی‌ها رو دیدم و برچسب‌ها رو که مطمین بشم حقی روی دستم جا نمونه. من واقعا فقط خوندمش و به نظرم کاملا کامل رسید و فقط یک اینتر روی کلید انتشار لازم داشت که زدم و از نظر خودم کار تموم شد. شاید لازم بود که احتمال بروز خطاهای احتمالی شبیه اینو می‌دادم و برای اطمینان بیشتر بعد از انتشار هم پست رو باز می‌کردم می‌خوندم ولی زیادی به خودم مطمین بودم و این قدم آخری رو نرفتم که اینجا رسما معذرت می‌خوام. تجربه ‌ای برای من که دفعات بعد حتما بعد از انتشار پست‌ها هم بخونمشون تا خاطرم جمع باشه و خدای نکرده دیگه از این موارد به دستم پیش نیاد. مجتبی من معذرت می‌خوام به خاطر پستت و ممنون از توضیحت که کمک کرد من یک تجربه و یک نکته به کلکسیونم اضافه کنم و حالا مواظب‌تر و دقیق‌تر با امانت‌های اینجا که میاد زیر دستم برخورد کنم. اما در مورد کامنت من فقط خوندم اما دستش نزدم پس چیزی هم ندارم در موردش بگم. باز هم به خاطر کثیف‌کاریِ غیر عمدم معذرت می‌خوام و امیدوارم قطار قطار تفریحات بی‌خطر و به شدت تفریحی در زندگی خودت و بقیه اینجایی‌ها اونجایی‌ها همه جایی‌ها ردیف بشه.
همگی به شدت شاد باشید و اول‌تر از همه خودت مجتبی!

سلاااااااااااام پَریسای محله!
وای! چه سعادتی نصیبم شده که نوشته‌ام به دستِ تو منتشر شده.
خب من یه نکتۀ دیگه هم اضافه می‌کنم که شاید ریشۀ قضیه واسه خودت مشخص بشه.
اگه وقتی داری یه نوشته رو میخونی حالتِ نوشتنت بجای حالتِ گشتنت فعال باشه، چون به حالتِ ویرایشی در حالِ کاوشِ متن هستی، ممکنه این مشکلات پیش بیاد. اگه به نویسنده‌ای مطمئن هستی و خواستی سریع منتشرش کنی، کافیه بجای فعال کردنِ حالت نوشتن، که ممکنه خطا‌هایی یا دست‌کاری‌هایی ناخواسته به وجود بیاره، پیش‌نمایش رو بزنی و نوشته رو در یک لینکِ دیگه باز کنی تا بدون اتفاقاتِ ناخواسته، تمام و کمال مطالعه‌اش کنی.
به امیدِ روزی که دوباره شکوفه‌ها رو واقعا ببینی، لذت بِبَر از زندگی

مسعود؟ اون دیدگاهِ رعد کاملا معنا‌دار بود و هیچ بی‌مفهومی درونش نبود.
اگه کسی که حذف کرده متوجه نشده، من واسش اینجا توضیح میدم تا حتی اگه بر هم نمی‌گردونه، دفعاتِ بعدی دقیقتر برخورد کنه:
من توی تیترِ پستم پرسیده بودم چه کسی میتونه این لیست رو تکمیل کنه؟ رعد هم در جوابم نوشته بود «من». پس می‌بینید که هیچ دلیلی برای حذف اون کامنت وجود نداشته.
اگه می‌بینی توی پست‌هام از شاکلۀ نوشته یا کامنت‌های دوستان دفاع می‌کنم، به خدا دستِ خودم نیست؛ حتی اگه نقشم نویسنده نباشه، اما وجدانم راحتم نمیذاره که از حق کاربرانی که به من احترام گذاشتند توی پستم اومدند دفاع نکنم.
بازم تصمیم با خودتون

۱: dl بازی کردن.
۲: stw بازی کردن.
۳: نوشتن بازی guess the number, اما متفاوت و سرگرم کننده!
۴: رفتن به مسافرت.
۵: گشتن تو instagram.
6: دیدن فیلم دختر کفشدوزکی و یا دوبله کردنش و یا منتظر بودن برای فارسی شدنش.
۷: دسترسپذیر کردن شاد.
۸: ترجمه نرم افزار KeePass.
9: ضبط آموزش صوتی نرم افزار KeePass
10: ترجمه بازیهای نابینایی و یا نوشتن یه بازی باحال و ترکوندنی.
۱۱: درس خوندن برای امتحانات.
۱۲: متخصص شدن در nvda!

خب بذار ببینم:
ریتمت خوب بود. میزانت رو رعایت کن. تحریر‌هات خوبن ولی تهریر‌هات جای کار داره. کنترلت رو دوست داشتم. جنسِ صِداتم عالیه کافیه کمی بیشتر کار کنی.
با این‌که تکراری نوشتی ولی چون سفارشی‌شون کرده بودی، به عنوان غیر‌تکراری ازت می‌پذیرم. تو هم میری مرحلۀ بعد.
تمامش به من چسبید
ایول

خب اینم قبوله. اضافه می‌کنیم: خوابیدن و خوابیدن و خوابیدن حالا یا دراز‌کش یا نشسته یا ایستاده یا توی رختخواب یا روی چمن‌ها یا روی نیمکت یا پشتِ میز یا کف خیابون یا هرچی یا هرجور یا هرجا یا با هرکی

اینم قبوله: حفظِ هر مطلبی که قابل حفظ کردن باشه حالا یا دعا یا قرآن یا انجیل یا زبور یا دیالوگِ فیلم‌ها یا سریال‌ها یا نمایش‌های رادیویی یا کامنت‌های مردم یا شعر و داستان‌های شعرا و نویسندگان یا اخبار یا مطالب علمی یا فرهنگی یا اقتصادی یا سیاسی یا هرچی یا هرچقدر یا به هر طریق یا به هر زبان یا با هر وسیله

۱.مردم ازاری سلااااااام ۲.دعوا و کتک کاری ۳.خواندن پستهای جنجالی گوش کن و تخیلات جناح بندی ۴.گوش دادن اخبار و تحلیل کردن ان با چندتا برو بچ که تو فضا هستند ۵.دو بهم زنی و کنار ایستادن و شنیدن صدای جر و بحث ۶.کشیدن قلیون با اب انگور تاریخ مصرف گذشته ۷.رفتن به مزار و هرچی دلت میخواد به اموات بگی اعم از کش دار و غیره چون دستشون بهت نمیرسه ۸.پس گرفتن خوراکی بچهای کوچیک با زور و خوردن جلوشان ۹.زدن خود به یه معلولیت دیگه بجز بینایی و لذت بردن از آن با سر کار گذاشتن مردم ۱۰.راستی مجتبی حالت چطوره با اون پول اضافت تونستی خونه بخری یا خرجش کردی اگه داری بده به من تا پس بهت ندم و سر پس دادنش یکی دو سال باهم سر کار بریم ۱۱.زنگ زدن به ۱۱۸ و ۱۲۵ و ۱۱۵ و ۱۱۰ و از این شماره سه رقمیا و غیره و تشکر از انان بجای مزاحمت و دادن انرژی بهشان و گفتن کلمه من یک نابینا هستم و برا شفای ما دعا کنن ۱۲.در آوردن حرص هرکس به هر طریقی که میتوانی و راه میدهد ۱۳.قاطر سواری بهتر از الاغ سواریست آپشناشم بیشتره کیفشم بیشتره ۱۴.آزار و اذیت تمام حیوانات در جلوی چشم صاحبشان یََک حالیم میده ۱۵.هرجا هستی صدای ایسپیک و صفحه خوانتا بزاری رو ۱۰۰ و به مدت طولانی باهاش الکی ور بری ۱۶.الکی توی جمع سرفه کنی و بگی گلوم درد میکنه و از ترس کرونا نمیرم تست بدم ۱۷.راستی میدونی مهمترین دشمن دوزیستا چین ۱۸.بازی کردن در آنتویز و قمار کردن و باختن تویزهای نازنین و بازی فوتبالی مربی برتر و بازی مافیا با ۱۰ تا ۱۵ تا از دوستات ۱۹.آنی مانی تینا سفر کاتینا هر کی میگه نوزده نیست پس شما بیرون باش مواظب خودت و خوبیات باش دوست دارم اصلا خوردم زمین و کتفم درد میکنه دیگه نمیتونم تایپ کنم برم تا قطع نشده…….

سلام.
این رو باهاتون کاملا موافقم که بگیم من نابینا هستم و برای شفای نابیناها دعا کنین.
منتها چرا زنگ بزنیم به شماره های سه رقمی؟
زنگ بزنیم به صدا و سیما و برنامه های رادیویی تلویزیونی مختلف
شاید یکی که پیش خدا آبرو داره صدامون رو شنید در ایران و جهان و برامون دعا کرد و خدا دعای اون رو مستجاب کرد!

۲۰ ایول عالی بود ۲۱ سلام چطوری خوبی ۲۲ خیلی فراتر از حدِ انتظارم ظاهر شدی ۲۳ خونه نخریدم یعنی کلا قضیه دادگاهی شد پولام نه به بار شد نه به دار ۲۴ ولی عوضش پنجره‌های خونه رو دو‌جداره کردم ۲۵ کتفت چه مرگش شده ۲۶ بالاخره یه روز میام میبینمت ۲۷ چه چیزای باحالی نوشته بودی ۲۸ کاش من یه جا یه پولِ قلنبه برنده می‌شدم ۲۹ خسته شدم از بس کار کردم ۳۰ وقتی دیدم توی پستم اومدی کلی سورپرایز شدم ۳۱ خدا سورپرایزت کنه ایشالا به حقِ علی

سلام
بله کامنتم فقط من بود . چون تیتر پست سئوالی بود و من در جواب گفتم من
ولی متن پست ی جورایی از نابیناها خواسته بودید که بیان بگن که رعد با خودش گفت اگه به ببین ها اجازه داده شد بعد حرف بزنه خخخ توی عمرم ی بار خواستم اجازه بگیرم که نشد خخخخ
و اما از اونجایی که به خاطر آلودگی سر درد شدید داشتم دیگه نیومدم توی پست تا الان که بگذریم.
البته کارهایی که میخواستم پیشنهاد بدم ذهنی و فکری. بله اگه افکار صحیح و درست باشه رفتار و اعمال هم بالطبع زیبا و شایسته.

سردردت واس بوی زباله دونی یه خخخخخخخخ
کمی نمک بریز تو آب بذار رو اجاق. وقتی به دمای قل قل زدن رسید وردار سر بکش یه جوری که تمام اعضا و جوارحت به قول شاعر معاصر: تیش تیش تیش گرفته این دل که آتیش گرفته جز جز بزنه. بعدش تو روغن زیتون خودتو سرخ کن و تهشم دارچین بپاش تو دماغت. سرت خوب میشه.

والا من تا اومدم کامنتت رو جواب بدم و در مورد مجوزت که میتونی کارای مورد‌نظرت رو بنویسی یا نه اظهار نظر کنم، دیدم کامنتت پریده رفته هوا و تا این لحظه هم مسئولین هیچ واکنش خاصی واسه تعیین تکلیف برگشت کامنتت که اتفاقا اولینشون هم بود نشون ندادن.
هعی دنیای جابجا. چقدر بازی داری

سلام به همگی. یکی از راهها به نظرم رفتن تو رؤیا هست. یادم نیست تو کامنتا و پست بهش اشاره شد یا نه! لبخند. منظورم خوابیدن و خواب دیدن نیست.
یه خواهش دوستانه هم از همه دارم: اونم اینکه از این به بعد کسی سراغ پست یا کامنتشو تو کامنتا نگیره. قبول دارم شاید که چه عرض کنم، قطعا ممکنه بنا بر تشخیص اشتباه کامنتی حذف بشه یا اینکه پستی منتشر نشه. از طرفی جناب خادمی خودشون که دارند میگند الآن مسئولیتی تو این مجموعه ندارند و خودشون هم کاربری مثل بقیه هستند. اینه که دوستانه از همه خواهش میکنم اگه نقد یا گلایه ای هست با مسئول روابط عمومی در میون بگذارید. خانم رعد بزرگوار هم که الآن خودشون اومدند کامنت گذاشتند توضیح دادند. خب فرض رو بر این بذارید اون کامنت برگشته باشه. هر جوابی میخوایید بدید زیر همون کامنت بدید. کامنتا برای بیان دیدگاه هست نه اینکه بخواد فضای کامنتا به یه فضای چت تبدیل بشه.
بازم از همکاری همه صمیمانه ممنونم. همگی موفق و سربلند باشید.

یه مورد دیگه هم یادم اومد: اینو مطمینم هیچکی نگفته!
فیلم قصه های مجید که خاطرتون هست خب؟ همون سنگیه که بیبی خدا بیامرز توش گوشت میکوفت خب؟ نمیدونم شما بش چی میگید! ما بش میگیم یانه. همینا رو هر طور شده تهیه کنید آب بریزید توش بشینید صبح تا شب بکوبید! انقدر خوبه. از اثرات مفیدش اینه که بازوها حسابی ورزیده میشه! البته خونه های آپارتمانی یه مشکلی هست: اونم اینکه ممکنه همساده ها صداشون در بیاد. خب اینا خودتون یه فکری براش بکنید. به من چه! خواستید کار پیشنهاد بدم که دادم. لبخند. برم بازم فکر کنم ببینم چیز دیگه ای به ذهنم میرسه یا نه!

سلام مجتبی
بگذریم از کارهایی که واجب انجام بدیم که خب طبیعی هستش این جا نمیشه ازشون گفت.
البته منفی باف نباشید منظورم کارهای مثبتی بود که نباید ازشون گفت ولی باید انجام داد.
خب حالا
۱ سکوت
۲ گرسنگی
۳ فریاد و فریاد
۴ عشق به تاریکی
۵ تنفر از نور
۶ لمس عصا به مدت مدید به جای لمس لمسشدنیها
۷ همدردی با پرندههای قفسی
۸ با خود حرف زدن از با همدم بودن
۹ عروسک بودن و بوسیدن عروسک
۱۰ هر روز به زندگی تاریکیها لعنت فرستادن
۱۱ هر روز به فکر این که، آخ اگه دستم به یا تسبب به لطفک الاسباب
برسه چی میشه
۱۲ ۱۳ ۱۴ و…….
و این رشته ادامه داره تا بی نهایت
لعنت به الفاظی که ناتوان از کشیدن بار معنای دلخواه
هی تو دیوونه هستی منو هم دیوونه میکنی عطا

سلام عطا جان
وااااااااااااایییییییییی تو چقدر چیزای بکر و جالب به نظرت رسید و اینجا نوشتی.
واقعا که عقلِ جمعی از خردِ فردی خیلی بهتره.
همدردی و صحبت با پرنده‌های قفسی رو باهات موافقم اسیدی شَدییییییییییییییییییید. اگه کارمند نبودم، یه پرنده مثلا یه طوطی نژادِ کاسکو می‌خریدم. از اون سخنگو‌هاش.

۲۰- اگه دارای همسایه ای، چیزی هستی، کیلید زنگ دَرو فشاربده و بزن به چاک. (شاید بدآموزه داشته باشه و درکل بد خفنه. اگه بیشتر از یدونه همسایه داشتی که چه عالی.)
۲۱- گوش دادن اهنگ با ولوم خیییییللللللییییییی زیاد. جوری که مغزت از بناگوش بیاد بیرون. (تکراری نی چون ولوم توش نبود.)
۲۲- کرم ریختن روی اطرافیان. (این یکی عجیب باحاله ها.)
۲۳- دبیرشدن و زیاده روی در سختگیری.
۲۴- شایعه پراکنی و در صورت امکان نوشتن اخبار نامعتبر درفضای مجازی.
۲۵- تا نصفه صبح ریخت و پاش تا حدِ … در مواقع شاد و تفریحی و خوابیدن تا …ِ ظهر.
۲۶- مزاحم تلفنیِ مردم شدن.
۲۷- ساخت پادکست (ریمیکس) و گذاشتن آن در رادیو جوان و ترجیحاً محله.
۲۸- پروازکردن و رفتن به اوج. (این یه مورد رو بعداً به شخص خودت توضیح میدم. هرکی میخواد بدونه، خودش تحقیق کنه. که صددرصد هرکی یه نتیجه ای میگیره.)
۲۹- تجربه عملیات بیاناها.
۳۰- بستنی خوردن. (در صورت امکان اگه کسی بغل دسِت بود، میتونی رو لباسش نقاشی کنی. خخخخخ)
۳۱- تمرین بازیگری و گرفتن ژشت عاشقانه درصورت امکان برای موارد خاص.
۳۲- نوشتن انشاء و خاطره و قوطه رفتن بطور بسیارعمیق در افکار بچگی. ( هعییییییی، حیف که من ازش گذر کردم. حیف. ولی همینجا بگما. من هرچقدرم بزرگ بشم مطمئن باشید کِ همون کوچولوی خاص و جذاب و منحصربه زوج و گوگولی و شیرین شمام. اما حیف همه این افکار، خیالیه. حیف.)
۳۳- افسردگی. (چیه خو؟ همیشه کِ نبائَد شادبود. یه کم افسردگیَم لازمه خو دیگه.)
۳۴- به دنیا آوردن بچه. (هی تویی که میخوای خونه داری کنی و قصه های کودکانه تعریف کنی. قاعدتاً باید این یه موردم بلدباشی دیگه. خخخخخخخخخ)
۳۵- افسوس خوردن و توهین ازروی عصبانیت شدید و خیلی شدید به لحظات تلخ و شور و ترش و تند همچون فلفل زندگی.
۳۶- رفتن به نمایشگاه و ژشت بینا بودن.
۳۷- رفتن به شهربازی و استفاده نُمودن از سالتو و سورتمه و پرش از ارتفاع و جیغ زدن تا حد پاره شدن حنجره. (مدیونی اگه این یه موردو بدون من بریا.)
۳۸- قبل از انجام تمامی این مراحل، رجوع بِ استادحمیدرضای دانا. (این یه مورد شامل تمامی موارد میشه. یَنی مدیونی اگه بدون من این مواردو انجام بدی. مخصوصاً موردِ ۳۷ که مجدد تاکید کردم روش.)
مابقیش رو پشت گوشی بهت میگم. اینجا موقعیتش نیس.
حالاخودت بگو. کودوماش تکراری بودن؟
تسلیم میشی یا تسلیمت کنم؟
اِهِم اِهِم.
ببخشید اشتباه شد.
تسلیم میشی یا تسلیم بشم؟
آهان. این بهتربود.
بدو بیا. منتظرتم.

راستی یه راه ساده تر:
ازدواج!
ازدواج کن برادر. دیگه محاله به این دردِ لعنتیِ تنهایی دچارشی.
هرچند کِ بعضی وقتا تنهایی شیرین تر از هرراهیه!
اصاً به من چه!
خودت میدونی! من تو هریم شخصی ت که زندگیت باشه دخالت نمیکنم. خخخخخخ!!!!!!!
جاست پیشنهاد. دیگه بقیَش باخودت!

آخه مخ زدن کاری داره؟
برو کلاس مخ زدن!
مخ زدن یادبگیر! هزینَش زیاده؟
پیش ما بیا خودم یادت میدم رایگان!
رگ خواب دختر جماعت دستت باشه انگار کل دنیارو داری!
باورکن! تجربه ثابت کرده!
بخاطر همینِ کِ من مهارت وصف ناشدنی تو مخ زدن پیداکردم و درنتیجه کل دنیارو دارم.
قوی باش!
برومخ هرکی دورورته بزن مَرررررررررد!
کار سختی نی! تو میتونی انجام بدی.
خخخخخخخخخخ
گروه زدبازی میدونه چجوریه راهکارش.
برو ازشون یادبگیر!

با خواندن دقیق خود, ما را خوشحال نمایید, در ضمن چینششم با خودت و برای این به هم ریختگی پنج و نیم نمره تشویقی برای خودم.
۳: کامنتای مردم کامنتگزار
۱: نمیگویم و نمیدانی. برای این جواب هوشمندانه سه نمره تشویقی تر.
۲: بیکار بودم گفتم بیام اینجا هم پستت کامنت بخوره هم, .. حیف من که کامنتام رو اینجا سر پست تو میزارم, حیف واقعا دستم که نه دستت بشکنه.
راستی دو نمره هم زوری بده که بیست نمره بشه. امتحانای ده نمره ای رو معلم یه جوری به بیست میرسونه دیگه, میخوام همش تلاش خودم باشه نه ضرب در دو
نیم نمرشم میخوام برا بیست و نیم شدن و رکورد بزنم تو گینس

خب یه کمی نمره اینجا ریخته بذار ببینم چی گیرم میاد بِهِت بدم.
یه بیست دارم که صفرش نیست، یه دو واست می‌مونه.
بذاااار. آهان. یه هفت هم دارم که گوشه‌اش شکسته، ارزشش سه تا بیشتر نیست.
چهار پنج‌تا نیمم هستند که کمی ساییده یا لبپر شدند.
یه چهار هم اون زیره اگه انگشتم وارد اون سوراخ بشه. بذاااار. آهان. درش آوردم. حیف. از اون چهار، فقط دو تاش سالم اومد بیرون.
صبر کن. دو سه تا سه هستند که توی گرما بودند ذوب شدند. اینا رو بریزی روی هم بذاری یخچال، یه پنج از توشون در میاد.
دیگه پول‌خرده‌هام همین‌ها بودند فعلا. برو باقیش طلبت

یه کارت زرد بخاطر پیش داوریت درمورد شماره فلان گرفتی.
یا ننویس، یا نوشتی پیامدش را بده دست خودمون بلدیم باهاش چیکار کنیم.
سلام آغ مُژی. حالی شریف؟
یکی از اقداماتی که خیلی دوست دارم انجام بدم، اضافه کردن حجم زیادی از استرس و اضطراب به بدن، در یک زمان خاص و مکان عالی.
مثلا مثلا:
در یک جنگل تنها و نابینا نشسته باشی، درحالی که به شدت تمرکز کردی، ناگهان چندین گرگ بهت حمله میکنند.
تو هم یه تفنگ مناسبسازی شده برای نابینایان داری که به هرجا نشانه بری برات میخونه.
مثلا میگه one wolf has been detected!
بقیه تخیلُ میدم دست خودت ولی گمش نکنیااا.
شاید باور نکنی ولی آرزوی چنین لحظه ای رو دارم.
هرچه باداباد

وااااییییی! کامبیز.
در موردِ اون موردِ شماره‌دار که پیش پیش قضاوت کردم و پیامد تعیین نمودم راست گفتی. چاره‌ای جُز این‌که بگم کارم از روی ناچاری بود ندارم. آخه ترسیدم مطلبم توی محله به دستِ ویرایشگران تأیید نشه. یه باری توی همون پستِ مربوط به پیچیدگی‌های اخلاق‌های خیابانیم نوشته بودم یه نفر به یه نفر میگه: «ل*ا*ش*ی»، که ویرایشگر از متنم حذفش کرد. گفتم حالا اگه بحثٍ موادِ شادی‌افزا و نوشیدنی‌های فراموشی بیاد وسط، بازم ممکنه همون ویرایشگر یا همکارش بگه بد‌آموزی داری. این شد که خودم خود‌سانسوری کردم.
در خصوصِ آدرینالین باهات موافقم اسیدی شَدیییییییییید

سلام
جمع آوری بذر گلها و بعد هدیه میدادم به دوستام و اقوام یا بعضی بوته های گلها رو از خونه ی دوستام برای خودم نشا بر می داشتم و بعد مراقبت می کردم تا بزرگ بشن و به دوستام هدیه می دادم …بخصوص گیاهانی که گل زیبا ندارن اما مثلا اکسیژن زیادی آزاد می کنن که خیلی راحت هم تکثیر میشن و من یکیشون رو از حیاط دوستم برداشتم و الان ساکت توی گلدون نشسته حرف هم نمیزنه گل قشنگ هم نداره اما میدونم اکسیژن زیادی تولید می کنه و اسمش رو یادم رفته … یا شمعدانی معطر که من خیلی دوست دارم …زیبا نیست اما وقتی مهمون خودمونی داریم میگم بزرگمهر گل رو بغل کنه و بعد بیاد کنار مهمونها و عطر گل همه جا می پیچه و مهمونها خوشحال میشن و با برگش دم نوش هم درست می کنیم ولی نشا نداره و هر وقت می میره باید یکی بخرم…خلاصه جمع آوری و هدیه دادن بذر گل آدم رو خوشحال می کنه در پناه حق سربلندتر از همیشه باشید

سلام
وااااااااااااااییییی! چه ایده با‌حالی.
گفتم این طوفانِ ذهنی چیزِ خوبیه؛ نگفتم؟ واقعا نگهداری از گل و گیاه برای منی که خودم بچه کشاورز بودم، یه آرزوی دست‌نیافتنی شده؛ از بس صبح تا شب مشغولم به کار و کار و کار. برای این‌که هرچی ما داریم بدو بدو می‌کنیم، تورم از ما سریع‌تره. تبدیل شدم به یه ماشین‌کوکی. این باز‌سازیِ خونه‌ام تمام بشه، تا یک سال دیگه بدهکاری‌هام رو کامل تسویه می‌کنم و از بعدش به غیر از پرداختن به کارای مورد علاقه‌ام مثل نگهداری از گل‌ها و پرنده‌ها و خریدن یه سگ با‌حال، به هیچی فکر نمی‌کنم.
مرسی که به کوچه‌ام سر زدی مادرِ بزرگمهر

راستی مجتبی، اسم اون گل که مامانم گفت باهاش میشه دمنوش درست کرد،
۱: اسمش چایی بهلیمو هست.
۲: بوی فالوده بستنی میده و اگه بوش کنی دلت هوس فالوده بستنی میکنه!
حتماً بعد از این کوه دردسرهات، این گل رو هم بخر فقط مواظب باش که حشرات نخورنش!

واااییییی! من عاشقِ دمنوشِ بهلیمو‌ام. یه بسته از نوعِ کیسه‌ای بهلیمو دمنوش خریدم توی خونه دارم هفته‌ای دو سه مرتبه دم می‌کنم می‌خورم با نبات. واقعا حال میده!
باشه. کارام که تمام شد، میرم دنبالش اون گل رو

سلام احتمالا حتما نمیبینید این کامنتو. ولی خب میفرستم.
من تازه دیدم این پستو برا همین دیر شد.
۲۰ سفر به یه کشوری که تا حالا نرفتیم و آشنایی با آدما، فرهنگها، رسوم، خوراکیها و کلی مکان جدید که تازگی داره برامون.

دیدگاهتان را بنویسید