سلام به دوستان گرامی. امیدوارم همگی خوب و خوش و خرم باشید و روزگار بر وفق مراد.
قبل از انتشار بخش سوم مجموعه «در مدرسه» لازم دیدم مطلبی را مجددا بازگو کنم و از شما در این خصوص خواهشی داشته باشم.
همان طور که عرض کردم، قصد من و دوستانم از نگارش و گردآوری این مطالب، آموزش چگونگی تعامل با دانشآموزان دارای معلولیت، در وهله نخست برای معلمان و سپس برای عموم جامعه است. همچنین هدف من از انتشار مطالب در این وبسایت، ماندگار بودن و مهمتر از آن، استفاده از نظریات و تجربیات شما دوستان گرامی است. لذا از شما بزرگواران که تجربیات مشابه دارید، حتی اگر تکراری است و دقیقا نمونه آن را من یا دوست دیگری نوشته یا خودتان قبلا آن را در پست متفاوتی منتشر کردهاید، در ذیل این پست بیاورید تا برای مخاطبان غیرمعلول و یا خوانندگان گذری مشخص باشد که دقیقا دانشآموز دارای معلولیت، بویژه دارای آسیب بینایی چگونه مشکلاتی دارد و با چه مسائلی دست و پنجه نرم میکند.
حتی اگر مشکلی در دوران تحصیل نداشتید و بدون هرگونه چالشی آن را طی کردید نیز بگویید که چگونه این اتفاق افتاد و چه تمهیداتی ورزیده شده بود که شما بدون چالش دوران تحصیل راحتی داشتید. آیا در مدرسه ویژه درس خواندید؟ آیا معلمانتان میدانستند چه کاری باید انجام دهند؟ آیا هم کلاسی هایتان همه با معلولیت آشنا بودند؟
یا اگر با نکتهای موافق نبودید نیز نظر خودتان را بگویید تا با قضایا از دید شما هم برخورد کنیم و با عینک شما به دنیا نگاه کنیم.
مخلص کلام اینکه نظرات شما میتواند پست را پربار کرده و نتایج بهتری به همراه داشته باشد. فرض کنید یک معلم بزرگوار که دانشآموز معلول دارد، اطلاعاتی درباره چگونگی تعامل با او ندارد و در این خصوص در گوگل سرچی زده و سر از این پست درآورده است. مسلما با دیدن نظرات متنوع، (خواه موافق خواه مخالف) اطلاعات جامعتری کسب خواهد نمود و بسیار بهتر میتواند به آن دانشآموز کمک برساند.
منتظر نظرات و خاطرات مدرسه ای شما هستیم.
ارادتمند.
درمدرسه؛ بخش سوم
موانع حضور افراد دارای معلولیت در جامعه
براساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی، 15 درصد جمعیت هر جامعهای را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهد. اما این تعداد از افراد در جامعه حضور موثر ندارند. مطالعات نشان میدهد بسیاری از ما معلولان، به دلایل مختلف توان شرکت در فعالیتهای اجتماعی را نداریم. مهمترین موانع حضور ما در جامعه، موانع فرهنگی و موانع فیزیکی هستند که در این خصوص توضیحاتی ارائه میشود.
موانع فیزیکی حضور افراد دارای معلولیت در اجتماع
نامناسب بودن محیط و مبلمان شهری و وسائل حمل و نقل عمومی، اولین مانع حضور افراد دارای معلولیت در جامعه است. به عنوان یک دانشآموز کمبینا، اولین چالشی که با آن مواجه بودم، این بود که چطور خودم را به مدرسه برسانم. واقعیت این است که کمبینایان در مقایسه با نابینایان، مشکلات بیشتری دارند. چرا که نه میبینند و نه نمیبینند. ناهمواریهای پیادهروها، دستکهایی که برای جلوگیری از ورود موتور سیکلت به پیادهرو کاشته شده، میلهها و داربستهایی که هرجایی ممکن است قرار گرفته باشند، کندهکاری هایی که هیچگونه حفاظی ندارند و هزاران مانع از این شکل باعث میشد من راه خانه تا مدرسه را با هزار و یک استرس و آسیب طی کنم. این مشکلاتی است که همه نابینایان و کمبینایان همیشه با آن مواجه هستند.
حال تصور کنید دانشآموزی که دارای معلولیت جسمی است و از عصا یا ویلچر برای رفت و آمد استفاده میکند، چطور میتواند در این پیاده روها تردد کند! یک ویلچری چطور باید از ایستگاههای مترو و اتوبوس استفاده کند؛ چطور از پلههایی که نه آسانسر و نه سطح شیبدار دارند بالا و پایین برود!
در مدرسه هم داستان همین است. بیشتر مدارس برای حضور معلولان متناسب نیستند و یک دانشآموز دارای معلولیت به سختی میتواند از امکانات آموزشی عمومی بهرهای ببرد. من دقیقاً از همان امکانات دانشآموزان بینا استفاده میکردم. تخته را درست نمیدیدم و باید برای خواندن نوشتههای روی آن به هزار و یک راه متوسل میشدم. گاهی انعکاس نور پنجره ، مانع خواندن مطالب روی تخته میشد. به همین خاطر من مجبور بودم کمی جابجا شوم تا انعکاس نور کمتر شود. جا به جا شدن همان و جاری شدن سیل انتقاد معلمان همان.
عدم مناسب سازی فضای مدرسه برای دانشآموزان دارای معلولیت حرکتی، مشکلات بیشتری به همراه دارد. تصور کنید یک دانشآموز دارای معلولیت حرکتی، چطور میتواند از مدرسهای که نه آسانسر و رمپ دارد و نه سرویس بهداشتی مناسبسازی شده، بهرهای ببرد! همه این موانع فیزیکی باعث شده، بسیاری از افراد دارای معلولیت، عطای تحصیل و کسب دانش را به لقایش ببخشند و خانه نشین شوند.
مناسب سازی و دسترسپذیری صحیح چیست؟
این برای بسیاری سوال است که اساسا مناسب سازی و دسترسپذیری چیست و آیا همه جا باید دسترس پذیر باشد یا تنها مکانهای خاصی مثل بیمارستانها، مدارس استثنایی یا اماکن محل تردد معلولان لازم است مناسب سازی شده باشند. در پاسخ باید گفت، ما هیچ استثنائی برای دسترسپذیری محیط نداریم و قطعا همه اماکن و معابر عمومی و خصوصی باید برای همه افراد قابل استفاده باشند. ادارات و شرکتهای دولتی و خصوصی، مدارس، پیاده رو ها، ایستگاههای اتوبوس و مترو، پارکها، مراکز خرید و هر جایی که مورد استفاده عموم شهروندان است، باید به نحوی طراحی شود که قابل استفاده برای همه افراد باشد. این موضوع هیچ ارتباطی هم به تعداد افراد دارای معلولیتی که از آن مکان استفاده میکنند ندارد.
در این قسمت برای آشنایی بیشتر شما، اشارهای گذرا خواهیم داشت به برخی فاکتورهای دسترسپذیری و مناسب سازی محیط برای افراد دارای معلولیت:
عوامل موثر بر دسترسپذیری محیط برای افراد دارای معلولیت حرکتی:
همسطح بودن پیادهروها و معابر عمومی و پوشیده بودن جوی و جدول
وجود رمپ و آسانسور در ساختمانهای عمومی، ایستگاههای مترو و اتوبوس_
وجود سرویسهای بهداشتی مناسب سازی شده در اماکن عمومی
تعبیه صندلی جهت استراحت در اماکن عمومی و پیادهروها.
نصب بازوی خودکار برای درهای سنگین و بزرگ
عوامل موثر بر دسترسپذیری محیط برای افراد دارای آسیب بینایی:
وجود خطوط برجسته ویژه نابینایان در پیاده رو.
استفاده از رنگهای متضاد در لبه پلهها و مکانهای دارای اختلاف سطح با هدف سهولت در تشخیص برای افراد کمبینا.
وجود نوشتههای بریل بر روی دکمههای آسانسور.
نصب راهنمای بریل در ورودی ساختمانهای عمومی-
نصب چراغ راهنمای گویا در چهارراهها و اماکن پر رفت و آمد-
۲ دیدگاه دربارهٔ «درمدرسه؛ بخش سوم»
سلام بر آقای دکتر سمیعی گرامی
در مورد مسیرها و تردد نابینایان که باید همت عالی داشته باشیم برای پیگیری بسیاری امور مثلا برای تغییر چراغهای راهنمایی و رانندگی اگر درست یادم مونده باشه در دبی کلیدهای تغییر رنگ چراغ راهنمایی ، در بخش پایینی ستون چراغ بود و بعضی اوقات آدمها خودشون رنگ چراغ رو عوض می کردن که قطعا برای نابینایان هم مفید هست و فیلمی از حمایتهای کشور انگلستان برای نابینایان نگاه می کردم همینطور بود و سگهای راهنما هم آموزش دیده بودن تا برای صاحبشون رنگ چراغ رو تغییر بدن … این تغییرات بنظر دور از ذهن میاد ولی ارزش پیگیری رو دارن مثلا شهرداری مشهد چون استاندارد های بین المللی رو برای ساخت پیاده رو ها رعایت می کنه ، پیاده روهایی جدید البته فقط در تقاطع های اصلی ، موزاییک های برجسته و ویژه نابینایان رو داره ولی هنوز درهای شیشه ای بسیاری از مغازه ها به جای کشویی به بیرون باز میشن که بسیار خطرناک هست در شهرداری هر منطقه بخشی وجود داره به نام شورای اجتماعی محله که زیر مجموعه ی امور فرهنگی هست و شهروندان میتونن کاندید بشن و در جلسات این بخش شرکت کنن و البته پولی بهشون پرداخت نمیشه اما به پیشنهاداتشون گوش میدن و من در پژوهش سرایی که مدیرش بودم از این امکانات برای مصاحبه و معرفی شاگردای موفقم استفاده می کردم … من توصیه می کنم عزیزانی که وقت و اطلاعات کافی دارن و روابط عمومی خوبی دارن با امور فرهنگی شهرداری همکاری کنن… راستش نابینایان خیلی خودشون رو دست کم می گیرن …حتی بزرگمهر هم به پیشنهادات من گوش نمیده …شما دوستان توانمندیهای زیادی دارین که ارزش داره در بعضی بخشهای اجتماع وارد بشید …که البته سود مالی نداره ولی برای پیشبرد اهداف همه ی ما بسیار مهم هست … هنوز همکاران تحصیل کرده ی من می پرسن بزرگمهر چطور با گوشی یا لپ تاپ کار می کنه ؟؟بزرگمهر میگه دوستام برنامه نویسی بلدن و این عادی هست و من میگم خیر برای مردم ایران غیر عادی هست و توانمندیهای شماها باید بیشتر در جامعه دیده بشه ولی کو گوش شنوا …زمان اون هست که نابینایان توانمند در بخشهای مختلف اجتماع حضور فعال تر داشته باشن …حتی در فضای اینستاگرام … و تعداد دوستان بینا رو بیشتر کنن تا جامعه متوجه حضور و توانمندیهای شما بشه …تا امکانات مورد نیاز ما رو فراهم کنه … میدونم حرفهای من ممکنه برای کشور ما دور از ذهن بنظر برسن ولی ارزش پیگیری رو داره … فقط فراموش نکنید تعداد دوستان بینا هر چه بیشتر بهتر و همکاری با امور فرهنگی شهرداری هم یک راهکار هست … در پناه حق سربلند باشید و سرفراز
سلام مادر گرامی بزرگمهر عزیز.
کاملا با شما موافقم. یکی از راههای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به عموم جامعه، فعالتر عمل کردن و کنشگری پویای خود افراد دارای آسیب بینایی هستش. مطمئنا تا زمانی که خود ما فعال نباشیم و از جامعه مطالبهای نداشته باشیم، جامعه به طور اتوماتیک کاری انجام نمیده یا حتی اگر هم آغاز بکنه به نتیجه نمیرسه. پس لازمه همه ماها تا جایی که میتونیم در راه ایجاد تغییرات فرهنگی همکاری بکنیم و حضور مداوم داشته باشیم.
متشکر از وقتی که گذاشتید و نظر مبسوطی که دادین.