خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

در مدرسه؛ بخش‌های چهارم و پنجم

 

موانع فرهنگی حضور افراد دارای معلولیت در اجتماع

همان گونه که گفته شد، موانع فیزیکی با آن همه دشواری و خطر، موانع اصلی حضور معلولان در جامعه نیستند؛ بلکه این موانع فرهنگی هستند که مانع اصلی حضور آنان شده‌اند. بسیاری از افراد برخورد چندانی با معلولان نداشته اند و با آنها آشنا نیستند. این بزرگترین چالشی است که افراد دارای معلولیت با آن مواجه هستند. دقیقا همان معضلی که من هم در مدرسه با آن روبرو بودم. معلمان و دانش‌آموزان بر اساس تصاویری کلیشه‌ای که از رسانه و فرهنگ قالب دریافت کرده بودند، من را به سخره می‌گرفتند، ترحم می‌کردند یا به‌کل نادیده می‌گرفتند.
ترحم کردن، نادیده گرفتن، ناتوان پنداشتن و به طور کل نگاهی متفاوت داشتن، آزاردهنده‌ترین اتفاقی است که برای یک دانش‌آموز دارای معلولیت رخ می‌دهد. در این مبحث، قصد دارم به تفصیل به اجزای مختلف موانع فرهنگی بپردازم.

ترحم

بسیاری هنوز قادر به تمیز مرز میان کمک و همدلی و ترحم نیستند. کمک کردن و همدلی داشتن برای همه افراد، امری مثبت و پسندیده است اما ترحم یا دلسوزی نابجا، مخرب و آزار دهنده است. در همدلی، نوعی برابری نهفته است اما در ترحم یک نگاه از بالا به پایین. گویی با ترحم، به طور ضمنی به فرد دارای معلولیت القاء می‌شود که تو ناتوان و محکوم به شکست هستی.

محبت اغراق شده، لطف بی‌جا و بی‌مورد، نادیده گرفتن بی دلیل یک اشتباه، کمک ناخواسته و بیش از حد یا وابسته کننده، صحبت کردن با لحنی متفاوت و کودکانه و … مصداق‌های بارز ترحم هستند که اثراتی مخرب و آسیب‌زا بر جای می‌گذارند. در بحث «تعامل با افراد دارای معلولیت» به چگونگی عدم ترحم نسبت به افراد دارای معلولیت خواهیم پرداخت.

دست کم گرفتن یا نادیده پنداشتن

اکثر افراد معلولیت را با ناتوانی برابر می‌دانند و تصور می‌کنند فرد دارای معلولیت، نمی‌تواند کار چندانی انجام دهد. همین نگرش قالبی باعث می‌شود افراد معلول، قبل از این که موفق به اثبات توانمندی‌هایشان شوند، نادیده گرفته شوند و به حساب نیایند. پر واضح است که چنین رفتاری نه تنها مانع رشد این افراد می‌شود، بلکه انگیزه آنها را هم سلب کرده و موجب خاموشی توانمندی‌های بالفعل آنان خواهد شد.

یکی از مخرب‌ترین اتفاقاتی که در دوران تحصیل برای دانش‌آموزان دارای معلولیت می‌افتد این است که معلمان اجازه نمی‌دهند آنها کارهایی را که توان انجامش را دارند خود به تنهایی انجام دهند و تا جایی به آنان کمک می‌کنند که استقلال‌شان زیر سؤال می‌رود. این موضوع می‌تواند از کارهای تحصیلی تا امور شخصی را در بر بگیرد.

تمسخر

این یکی از اولین اتفاق‌هایی است که ممکن است برای دانش‌آموزان دارای معلولیت پیش بیاید. دانش‌آموزان معمولا تجربه مواجه شدن با افراد متفاوت به لحاظ جسمی را نداشته‌اند؛ به همین دلیل، دیدن یک فرد نابینا، کم بینا و یا کسی که از عصا یا ویلچر استفاده می‌کند برایشان عجیب و پرسش برانگیز است. از همین رو بسیار پیش می‌آید که او را مورد تمسخر قرار دهند و یا از او درباره معلولیتش سوالاتی بپرسند که برای آن فرد خوش آیند نباشد.
هم کلاسی‌های من همیشه تلاش می‌کردند بدانند من دقیقا چقدر بینایی دارم و مدام مرا در این خصوص محک می‌زدند. بعضی از آنها فکر می‌کردند مثل کارتون‌ها، اگر عینک من را بردارند دیگر هیچ چیزی نمی‌بینم و مدام با این کار سر به سر من می‌گذاشتند. عمو عینکی، چهارچشمی، موش کور و … القابی بود که از طرف بچه‌ها به من اهدا شده بود. وقتی هم که از ذره‌بین برای خواندن استفاده می‌کردم، سوژه خنده و تفریح کل کلاس بودم.

خیره شدن

یکی از موقعیت‌های آزاردهنده بویژه برای کسانی که از ویلچر یا عصا استفاده می‌کنند، مواجه شدن با نگاه‌های خیره دیگران است. بسیاری دوست دارند بدانند یک فرد دارای معلولیت چگونه کارهایش را انجام می‌دهد و مدام او را زیر نظر دارند. مثلا دوست دارند بدانند یک فرد ویلچری چطور از پله برقی استفاده می‌کند، یک نابینا چطور مسیرش را پیدا می‌کند یا فردی که یک پا دارد چگونه از جوی آب رد می‌شود. عده دیگری هم از سر حسن نیت و با هدف کمک، این افراد را زیر نظر می‌گیرند و مواظب‌اند که هنگام ضرورت، مداخله کرده و کمک برسانند. به هر حال، خواه از سر کنجکاوی و خواه از باب خیرخواهی اگر افراد دارای معلولیت را زیر نظر بگیرید و به آنها خیره شوید، آسیب بزرگی به آنها رسانده‌اید. این گونه برخوردها سبب می‌شوند، افراد دارای معلولیت جرات و جسارت خروج از خانه را از دست بدهند و خانه نشینی را به مواجهه شدن با چنین نگاه‌هایی ترجیح بدهند.
این اتفاق در مدرسه، به ویژه در روزهای آغازین سال تحصیلی بسیار پیش می‌آید و دانش‌آموزان دارای معلولیت عموما در معرض نگاه‌های خیره و کنجکاو سایر دانش‌آموزان و گاه معلمان قرار می‌گیرند و فشارهای فراوانی به آنان وارد می‌شود. واقعیت این است که همه این اتفاقات به دلیل آگاهی اندک معلمان و دانش‌آموزان در خصوص افراد دارای معلولیت و توانمندی‌ها و نیازهای آنان رخ می‌دهد. دانش‌آموزان و معلمان مدارس عمومی (عادی) هیچ‌گاه درخصوص چگونگی تعامل با افراد دارای معلولیت آموزشی ندیده اند و در کتاب‌های درسی هم مطلقاً به این موضوع پرداخته نشده است. طبیعتا نگاه این افراد به معلولان متفاوت و کنجکاوانه خواهد بود. این در حالی است که کسانی که تعامل مستمر با افراد دارای معلولیت داشته اند، به هیچ وجه آنها را متفاوت از سایرین نمی‌پندارند.
تجربه من و دوستان دارای معلولیتم نشان می‌دهد، در صورتی که معلم در روزهای آغازین مدرسه، همه دانش‌آموزان را با معلولیت همکلاسی معلول‌شان آشنا کند و در باره توانمندی‌ها، نیازها و محدودیت‌های او صحبت کند، تا حدود زیادی از این فشارها، کنجکاوی‌ها و تمسخرها کاسته خواهد شد و سایر دانش‌آموزان، به سرعت و آسانی، تفاوت ظاهری همکلاسی‌شان را خواهند پذیرفت. لازم به تاکید است که این آشناسازی حتما باید با همکاری و رضایت دانش‌آموز دارای معلولیت صورت بگیرد و در فضایی دوستانه اتفاق بیفتد تا موجب تحقیر یا تمسخر او نگردد. در مبحث بعد، در این خصوص به طور مفصل صحبت خواهم کرد و راه‌کارهایی عملی را برای آشنایی با افراد دارای معلولیت و محدودیت‌ها و نیازهای آنان ارائه خواهم کرد.

۳ دیدگاه دربارهٔ «در مدرسه؛ بخش‌های چهارم و پنجم»

سلام و درود بر آقای دکتر سمیعی گرامی
ممنون برای مطالبی که می نویسید تا خونده بشن و انشاالله در جامعه نشر پیدا کنن
در دانشگاه ، رشته ی تحصیلی من دبیری زیست شناسی بود و در کنار دروس تخصصی ، دروس روش تدریس تخصصی در آموزش و پرورش برای همه ی رشته ها تدریس میشدن ولی در خاطر ندارم در مورد تدریس به نابینایان و ناشنوایان مطلبی عنوان شده باشه …فقط در واحدهای روانشناسی در بخش سلامت جسمانی در این مورد مطالبی در کتابهای دانشگاهی بودن ولی به من گفته شده در مراکز تربیت معلم سالهای اخیر، آموزش بریل برای دانشجو معلمان اضافه شده که اگر اینطور باشه خوب هست و همکاران جدید اگر دانش آموز نابینا داشته باشن ، با یک آگاهی اولیه با دانش آموز رو به رو میشن و مثل بیشتر معلمین هم دوره ی من نخواهند بود و احتمالا با روش صحیح همکاری با دانش آموزان نابینا بیشتر آشنا خواهند بود . سپاس از شما برای نوشتن این مجموعه خاطرات هدفمند

سلام خانم موسوی گرامی. راستش در خصوص دانشگاه فرهنگیان من چندان مطلع نیستم اما میدونم معلمهای زیادی هستن که هیچ اطلاعی درخصوص هیچیک از بچه های دارای معلولیت ندارن و به محض اینکه میبینن یکی با معلولیت وارد مدرسه شده، میگن تو باید بری مدرسه استثنائی.
این نوشته ها البته خاطره نیست. ممکنه خاطراتی از من یا سایر بچه ها هم توش باشه اما بیشتر تمرکز بر آموزش یک سری مطالب کاربردی و مفید هستش. تا اینجای کار هم معلمهایی که میخونن نظرشون مثبت بوده. حالا مباحث که بیشتر جلو بره، ابعاد کار روشنتر میشه.
بسیار متشکرم از اینکه با دقت میخونید و نظر میدید.

خانم موسوی، در صورتی که شما هم خاطره ای درخصوص چگونگی برخورد خودتون یا معلمهای دیگه با افراد دارای معلولیت دارید اینجا بنویسید. ما دوست داریم بدونیم معلمها دقیقا ما رو چطور میبینن و چه موانعی سر راه شون برای اجرای مطالبی که من نوشتم وجود داره.

دیدگاهتان را بنویسید