خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

به خاطر نداشتن بینایی, از شکل چه چیز هایی هیچ تصوری نداری؟ برامون بنویس

سلاااااام به هممحلی های دوست داشتنی خودم‌.

چطورید؟

عیدتون پیشاپیش مبارک.

خب دوستان امروز اومدم اینجا تا یه بازی یا یه چالش یا هرچی که اسمش رو میذارید راه بندازم.

فرض کنید توی یه جمع نشستید و یکدفعه یکی کلمه خروس از دهنش میپره.

قطعا درجا صدای قوقولیقوقو می پیچه توی گوشتون. اما اگه تا حالا خروس رو لمس نکرده باشید، هیچ تصوری از شکلش توی ذهنتون به وجود نمیاد.

در حالی که افراد بینا همزمان با صدا، تصویر خروس میاد جلوی چشمشون.

شاید بگید اونها بینان و این حالت طبیعیه.

من براتون یه مثال دیگه میزنم:

من هروقت اسم خرس به گوشم میرسه، خود به خود شکل خرس خرس عروسکی بچگی هام رو مجسم می کنم.
پس این ثابت می کنه که ما هم چنین حالتی داریم‌.

حالا من ازتون می خوام در کامنت دونی، هر چیزی رو که ازش تصوری ندارید بنویسید.

مثلا من تا چند وقت پیش از منقل هیچ تصوری نداشتم یا به خاطر ترس از بیشتر حشرات تصوری ندارم.

کسانی هم که از بین تصورات نداشته بقیه چیزی رو لمس کردن، یه توصیفی از شکلش بنویسن‌.

منتظر کامنت هاتون هستم‌.

۴۵ دیدگاه دربارهٔ «به خاطر نداشتن بینایی, از شکل چه چیز هایی هیچ تصوری نداری؟ برامون بنویس»

سلام. عید شما هم پیشاپیش مبارک!
منم حشرات رو لمس نکردم و اینه که تصوری ازشون ندارم. یا حیواناتی مثل ببر، گرگ و اینا خخخخ. پرنده هایی مثل غاز، مرغ و خروس رو لمس کردم ولی درست نمیتونم توصیفشون کنم. مثلا یه جسمی که پرهای نرمی داره، مثلا در مورد خروس همون تاجی که رو سرش هست و همینا خخخ. در کل چالش جالبی مطرح کردی. بازم فکر میکنم اگه نکته جالب توجهی به ذهنم رسید مجدد مراحم میشم.

چه خوب که مادرت همچین تشبیهی کرده و باعث شده که نترسی از رعد
و اما ابر یه عالمه پنبه توی دستت بگیر اونا شبیه ابرند البته نه هر ابری.
ابرها اسامی مختلفی دارند. ولی ابرهای پنبه ای خخخ ابرهای باران و برفند. اسمشون فک کنم ابرهای کومولوس باشه

سلام و تشکر از پست خوبتان من و شاید بعضی دیگر از دوستان تصوری از علائم نقطه گذاری مثل شکل بینایی نوشتن علائمی همچون اسلش و بک اسلش را ندارند.
و دوست دارند بدانند شکل این دو با هم چه تفاوتی دارند.البته این یک نمونه از هزاران علائم نقطه گذاری بود که ذکر کردم.

درود اگر یک چوب کبریت را بجای این که عمودی بر روی میز بگذارید آن را به شکل مورب یا کج یعنی با ضاویه نسبت به خط افقی بگذارید. اگر آن را عقربه ساعت فرض کنید. در حدود ساعت ۲ می شود اسلش . و اگر در حدود ساعت ۱۰ را نشان دهد می شود بک اسلش در خط بینایی. موفق باشید.

سلام.
این موضوع رو دوست دارم.
موشک
سفینه فضایی
ماهواره هایی که به فضا فرستاده میشن
شکل قرار گرفتن اتم ها و همین طور الکترون، پروتون و نوترون ها
دراگون فروت یا میوه اژدها که تا حالا نخوردم
طلایاب
گل زنبق
خرس قطبی
کوالا
سنجاب
جواهراتی مثل یاقوت کبود، زمرد و الماس
بوته هویج
رنگین کمان
ابر
ستاره ها همون هایی که توی آسمون هستند این الکی ها رو نمیگما
برگ های خیلی از درخت ها مثل تبریزی و ترنج و زالزالک و کلی درخت دیگه که الآن در ذهنم نیستند
و خیلی چیز های دیگه که دیگه خسته شدم شاید بعد دوباره بیام.

آگاهی منم تصوری از خیلی چیزایی که شما گفتی ندارم
چون ندیدم
مورد بعدی ستاره الکی چیه اونوقت؟؟
ستاره آسمونها ی چیزی اندازه عدس گرد و نورانی توی آسمونه . البته در آسمون شهرهای آلوده تعداد کمی نقطه های نورانی توی آسمون دیده میشه ولی آسمون روستاها و علی الخصوص آسمون کویر پر از ستاره

دوستان الکترون و پروتون را هیچ کس واقعا ندیده است. آنها کوچکتر از آن هستند که بتوان آنها را حتی با دستگاه های پیشرفته دید. بلکه فیزیکدانها با توجه به تاثیر آنها و فرمولهای فیزیک می تواند شکل آنها را حدس بزنند. ولی در ساده ترین شکل الکترون را کره کوچکی فرض می کنند که به دور کره بزرگتری به سرعت در حال چرخش است. مثلا فرض کنید یک نخد در حال چرخش به دور یک ساختمان بزرگ باشد. البته باید بگویم که خود این ذرات نیز ار ذرات کوچکتری تشکیل شده اند که مجال پرداختن به آنها نیست.

خدا خیرتون بده با خودم میگفتم الکترون پروتون دیگه چیه خخخ البته یادمه سالها پیش در یکی از کتب درسی ی چیزهایی خونده بودیم در موردش ولی از اونجایی که علاقه ای به این مباحث نداشتم هیچی یادم نیست . فقط به قول شما کره هایی کشیده شده بود توی کتاب برای تفهیمی که من هیچگاه نخواستم بفهمم اونا رو. شیمی و فیزیک دروسی بودن که من اصلا علاقه نداشتم
واقعیتش به شخصه چهره آدمها رو دوست دارم ببینم و طبیعت. باقی چیزها اهمیتی برام ندارن.

موشک یک استوانه دراز است که در سر آن یک مخروط قرار گرفته تا راحتتر هوا را بشکافد و بالا برود. چه موشکهای فضایی و چه موشکهای بالستیک که نوعی سلاح جنگی است. به همان بخش مخروطی آن کلاهک موشک می گویند که می تواند حاوی مواد انفجاری در سلاح ها یا بمب اتمی باشد. و در مورد موشکهای فضایی ماهواره ها را حمل می کند. در نهایت کلاهک موشک به خارج از جو می رود و در آنجا باز شده و ماهواره از آن بیرون می آید. خود ماهواره چیزی نیست بجز یک دستگاه الکترونیکی بی قواره که کار آنها انتقال داده یا رسد زمین توسط دوربینها یا رادار های داخل آن و ارسال این اطلاعات به زمین توسط آنتنها و بشقابهای مخابراتی خود است.

الماس یاقوط و تمام سنگهای قیمتی همان طور که از اسمشان پیدا است در واقع فقط سنگ هستند. برخی شفاف هستند مانند یک تکه شیشه رنگی و برخی مات. در گذشته دور انسان اولیه این تکه شیشه رنگیها را پیدا می کرده و از تماشای شفافیت آنها کیف می کرده. خوب شیشه لامپ نئون و چیزهای درخشان و زیبای دیگه را که نداشته است. اما از آن موقع اینها ارزش داشته و ارزشش هنوز باقی مانده است. حالا نگویید که پس تمام این کشت و کشتارها برای تکه های کوچک سنگ است؟ مگر چه دارند؟ هیچی فقط برخی از آنها کمتر پیدا می شوند. به چه درد می خورند. تقریبا هیچی بیشتر کاربرد آنها این است که یک تکه از آنها را روی گردن بند و انگشتر می گذارند پُز اش را می دهند. ولی در کل چون می توان آنها را فروخت یعنی یک عده هستند که حاضر هستند برای این تکه سنگها پول بدهند تبدیل شده اند به کالای سرمایه ای یعنی می توانید پولتان را به این شکل نگهداری کنید. طلا یاب هم یک دسته بلند است مانند دسته جارو که یک صفحه گرد مانند یک بشقاب بزرگ به آن متصل است. دسته ی آن را در دست می گیرند و بخش بشقابی آن را نزدیک زمین حرکت می دهند و راه می روند هر جا که فلز باشد بوق می زند. در واقع ما طلا یاب نداریم فلز یاب داریم. این نام فقط یک اصطلاح است. این دستگاه با الکترونیکی است و از طریق اندازه گیری نوسانها در مقدار میدانهای الکترو مغناتیسی ایجاد شده کار می کند.

دوست من درخت موز کم و بیش مثل درختهای دیگر است شاخ و برگ تفاوت بیشتر درختها در شکل برگ آنها است یکی برگهای بزرگ دارد و پهن یکی برگهای باریک و دراز. برگها هم تا حد زیادی قابل لمس هستند. البته این یک گفته کلی است. استثنا هم دارد. در مورد اره برقی هم یک دسته است مانند یک جعبه که موتور درون اون است و یک طیقه مانند یک چاقوی بزرگ و دراز تقریبا به بلندی یک شمشیر که دندانه دارد و دندانه ها حرکت می کنند. و جسم را می برند بجای این که شخص طیقه را به جلو و عقب حرکت دهد. در نتیجه هر شی ای که در جلوی طیقه اره برقی قرار بگیرد بریده می شود. البته اگر اره روشن باشد. معمولا با بنزین کار می کند. و مدلهای جدیدتر آن با باطری.

دوست من یک هواپیمای عصباب بازی اگر تهیه کنید و آن را دقیق لمس کنید. هواپیما های بزرگ هم دقیقا همان شکل هستند. فقط انقدر بزرگ که آدمها در آنها می نشینند. مانند قیاس ماشین یا اتوبوس عصباب بازی با اتومبیلهای واقعی.

سلام خوبید شما؟
اشخاصی که معتقد هستند که شما بیش از سن و سالی که دارید دارای درک و فهم هستید خطا نکردند
من البته تقریبا نسبت به همه این چیزهایی که مطرح شد درک دارم مثل رنگین کمون و… چون اوایل میدیدم و کم کم نابینا شدم
موضوع جالبی انتخاب کردید برای طرح گفتگو
مرسی موفق باشید

سلاام بر غزل بانوی پدیده باهوش خلاق
بیبین من حالشو نداشتم ولی از بس پستت جذاب بود رمزمو یافتم وارد محله شدم کامنت بذارم خخخخخ
خب ولی من تصور دارم چون تا حدی بینایی دارم اما همیشه دلم می خواسته ستاره ها رو توی آسمون تاریک ببینم که ندیدمشون
حتی یه بار هم رفتم یه جایی که روی سقفش ستاره و سیاره و اینا نمایش می داد ولی اون برام جذاب نبود…..
دیگه همیشه دوست دارم مثلا یه منظره رو کامل با تموم رنگ ها و جزئیات ببینم که خب من کلیات بینم خخخخخ
راستی بذار یه خاطره هم برات کامن ت بعدی بگم

من خب تا حالا پیش نیومده بود ببینم ماشینی رو با جره ثغیل ببرند, بعد همیشه فکر می کردم جره ثغیل بلندش میکنه ماشینه رو میبره خخخخخ
یکی دو هفته پیش که بحث جای پارک و اینا بود از خواهرم پرسیدم گفت که فقط تایر های جلوش رو بلند می کنه و میکشه و خود ماشین با تایرهای عقبی روی زمین و خیابون حرکت می کنه به سمت پارکین و ما ملتفت شدیم که تصورمان چه تصورییی بود خخخخوووخخخخ

سلام چه پست با حالی.
ببین من برام جالبه که ببینم قیافه ی افراد در حالات مختلف چجوریه.
مثلا آدم خوشحال یا ناراحت یا آدمی که کلی کیف کرده یا مثلا عصبانی و یا مثلا میگن از دیدن افراد میشه به خیلی چیزها پی برد مثلا آدم درستی نیست یا مثلا آدم خوبیه و اینها بنظرم ما بعضی اوقات بعضی کارها رو که نباید انجام میدیم یا بعضی کارهایی که باید انجام بدیم رو انجام نمیدیم چون فرد مقابل و واکنشش رو نمیبینیم.

سلام من بینا هستم دوستان من شاید یادشون باشه و ممنون از آقای درفشیان ک لطف کردن کمک کردن برگردم ب محله باور کن غزل جان ما هر تصور و تصویری هم ک داریم از دنیایی هستش ک لاجرم روزی باید ازش بگذریم شاید تو دوران نوجوانی فکر باین مساله فقط این حس بما بده خب ی بینا نابینا نیست و شعار میده ولی واقعا خیلی از افراد بینا کل تصویری ک دارن تو محدوده ذهنشون مونده و در حد همون تصویره پس ی مشت تصویری ک باهاشون کاری نداریم رو هیچ وقت خیال نکن حالا خیلی هم چی از دست دادی تصویر واقعی اونایی هستن ک پرورششون دادیم من پروفایلت خوندم و واقعا تصویری ک ازت دارم بسیار برجسته تر از تصویری هست ک از خیلی از نوجونای دیگه می بینم ک این روزا با وجود کلی امکانات دچار خمودگی ان !
این پست باحال بود ولی من آسفالتش کردم اثرات پیریه تو جدی نگیر!

سلام به غزل خانم عید بر شما مبارک
در بینایی ، ماه در شب چهاردهم یک دایره ی سفید و نورانی هست و هر کسی که چهره ی زیبایی داره بهش میگن مثل قرص ماه می مونه ولی فضا نوردانی که رفتن ماه ، اونجا فقط سنگ دیدن یعنی اگر بخوام کره ی ماه رو لمس کنم فقط سنگ هست . منم هم برای اینکه بزرگمهر تصوری از آسمان شب داشته باشه با فویل آلومینیومِ کف جعبه ی شیرینی، یک قرص ماه درست کردم و چند ستاره رو چسبوندم روی کاغذ … این دقیقا همون چیزی هست که من در شب می بینم (ولی از نظر علمی ماه و ستاره ها یا سنگ هستن یا گازهای در حال سوختن) . فعلا بزرگمهر عاشق اقیانوس شده چون بازی که با دوستاش انجام میدن در اقیانوس هست … دوست داشتم شقایقها و مرجانهای دریایی که کف اقیانوس هستند رو هم لمس کنه و نمی دونستم چطور باید بزرگمهر بره و کف اقیانوس رو لمس کنه که هفته ی پیش در یک آکواریوم دیدم چند شقایق هم هست که خیلی جذاب و زیبا بودن …انشاالله باید برم آکواریوم فروشی ها ببینم چطور میشه شقایق ها رو لمس کرد چون سمی هستند… و یکبار هم از طرف پژوهشسرا که کار می کردم ، رفتم مدرسه ی نابینایان دخترونه ی مشهد و با هماهنگی مدرسه و معلم علوم ، براشون کارگاه تشریح لمسی پرنده گذاشتم. دستکش لاتکس بردم و گذاشتم بچه ها تفاوت لمس مری و نای ، تفاوت لمس کبد و طحال ، لمس کیسه ی صفرا ، تفاوت پوش پر و شاهپر ، سوراخ بینی روی نوک و … تشخیص بدن ولی شجاع ترین معلمی که دیدم خانم جوادیان عزیز هستند که عضو همین محله هستن و حتی مار زنده رو هم لمس کردن
عموما در مراکز استانها موزه ی جانورشناسی هست که میشه پرنده ها و بیشتر جانوران رو که خشک شده و تاکسیدرمی هستن لمس کرد.
ممنون غزل جان برای موضوع جالبی که انتخاب کردین و چون برام جالب بود خیلی حرف زدم سالی سرشار از سلامتی شادمانی و سربلندی پیش رو داشته باشین

سلام و درود بر شما

ماشا الله شما هم مثل مامان من فعالید واقعا خیلی عالیه

من هم با کمک مامان تونستم کبک و لاکپشت واقعی رو لمس کنم
ولی واقعا لمس اعضای بدن که گفتید برام خیلی جالبه
درود بر شجاعت خانم جوادیان

من خودم یک بار وقتی جسد یه مار رو دادن دستم از ترس سکته کرده بودم چه برسه به زندش

ممنونم ازتون

سلام بر شما غزل عزیز!
۱ چقدر زیبا داستان می گویی. در رادیو سوینا داستانی را که خواندی با لذت فراوان شنیدم. قصه جذاب عید در گَدوک.۲ از این که ترانه – هم محلی عزیزمان – همچنان در کنار ما هستند خیلی خوشحالم.
۳ از لطف مادر بزرگ مهر عزیز نسبت به خودم ممنونم.
۴ وقتی بچه بودم یکی از بزرگ ترین دغدغه هایم این بود که برف، چطور می بارد. چرا این همه مرموز و ساکت است؟ البته هنوز هم آدمهای ساکت مرا می ترسانند.
صبح که بیدار می شدم، همه جا سفید بود. انگار یک لحاف بزرگ کشیده باشند روی همه چیز. گاهی وقتها برف، هنوز هم در حال بارش بود. مادرم می گفت وای چه برفی! برف دارد لاحاف لاحاف می بارد. صورتم را مدتها به پنجره می چسباندم تا گر لاحاف از آسمان به زمین بیاید، تاریکیش را ببینم. بعد می پرسیدم: هنوز هم می بارد؟ می گفتند بله. عمری گذشت تا بفهمم لاحاف لاحاف یک اصطلاح ساده بود.

دیدگاهتان را بنویسید