من اکنون آرامم! دیگر نه سیل می تواند غرقم کند، نه طوفان قدرت ویران کردنم را دارد. مجسمه های سنگیِ زاده شده از خاک را با نقاب هایی که به حقیقت طعنه می زنند، زیرِ خاکسترِ همین دروغ های نا تمام مدفون کرده ام.
من حالا تهی از تردید های بیهوده ام. درست از زمانی که هزاران باور تکه تکه شده به روی شک هایم خنجر شده اند!
امروز، اینجا و در این لحظه، دلم سخت برای ساکنانِ خاک به درد آمده است. به اندازه ی بی رحمیِ نقاب هایی که راه را بر خودِ عزیز و دوست داشتنی آدمی بسته اند. آنقدر که برای آن خودِ عزیز، هیچ چاره ای جز گم شدن در یک انتظارِ تلخِ مدام نمی ماند!
این روزها بیشتر و عمیقتر می اندیشم. به تمامِ آنچه مرا از جهانِ پوشالیِ نقاب ها دور نگاه دارد.
این روز ها بیشتر و عمیقتر به رفتن فکر می کنم. به پرواز در آسمانی دیگر! نفس کشیدن در هوایی دیگر و قدم زدن در خاکی که فرسنگ ها دور باشد از جهانِ نقاب های سخت، سنگی و شکنجه گر.
پاییز که بیاید برگ های نارنجی اش را قرض می گیرم.
قلب بلوریِ ترک خورده یه باور ها را برمیدارم با هر آنچه از معنای عشق، هنوز در یاد دارم. بقچه ای می سازم، برای اندک چیز هایی که مانده است. می خواهم پاییز را به دست های چلچله و چکاوک بدهم! هنوز می شود بهار را باور کرد! هنوز می شود به بهار رسید! من یک جهانِ حقیقی را در بهاری نزدیک، از آوازِ هر صبحِ پرنده ها مژده گرفته ام! !
ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- مروری بر پستهای محله نابینایان در اسفندماه 1401!
- به مناسبت فرا رسیدن نوروز 1402، بیست و چهارمین هاتگوشکن محله نابینایان تقدیم به شما
- پانزدهمین شماره ماهنامه نسل مانا، در اسفندماه ۱۴۰۱ منتشر شد
- انیمیشن «بچه رئیس 1»، (The Boss Baby 2017), نوزدهمین انیمیشن توضیحدار شده توسط محله نابینایان در بخش انیمه محله، تقدیم به شما
- ماهِ من، مهتاب. شماره 20.