سلامی به لطافت بوی بهار که سوار نسیم آهستهآهسته در راه رسیدنه به وجود نازنین تمامی شما یاران محله نابینایان.
امید که نسیم بهاری خوشترین خبرهارو برای تمامی شما به ارمغان بیاره!
شصت و پنجمین سفر محله نابینایان به جهان آزاد کمی متفاوته. این بار سفرمون در یک جلسه تموم نمیشه. داستان گشت این بارمون راهی طولانی و دنبالهداره که امروز تموم نمیشه. امروز به یاری خدا قصه تلاش قهرمانان داستان برای دستیابی به اونچه برای موفقیت لازم دارنرو آغاز میکنیم و در روزهای آینده و بخشهای بعدی ماجرارو پی میگیریم.
قصه این بار شرح تلاشه. داستان دنبالهداری در وصف گذشتن از دل توفان و رد شدن از بنبستهای پیاپی که به این سادگی خیال تموم شدن ندارن، اما میزبانان اینبار ما بهمون یاد میدن که چه طور میشه ایستاد، جنگید، گذشت و رسید.
بیایید تا باقی گفتاررو از زبون عناصر این داستان سراسر واقعیت بخونیم و بشنویم!
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Our Fight for Access
مبارزه ما برای دسترسی - نویسنده: کیمبرلی بنکس (Kimberly Banks)
- مترجم: شبکه مترجمین ایران
- منبع: future reflections
بخش اول.
یادداشت سردبیر:
یکی از سخنرانان کنوانسیون ملی فدراسیون ملی نابینایان 2018 (2018 NFB National Convention) در اورلاندو، (Orlando), فلوریدا، (Florida), جانی دبلیو. کولت، (Johnny W. Collett), معاون آموزش استثنائی در وزارت آموزش ایالات متحده (US Department of Education) بود. وقتی در پایان سخنرانی خود سؤالاتی را مطرح کرد، آلیسا مندز (Alyssa Mendez) شانزده ساله بهسمت میکروفون رفت. آلیسا توضیح داد که او و خانوادهاش، در دو سال گذشته، برای دریافت مواد درسی بریل و آموزش فناوری از مدرسه ناحیهاش مبارزه کردهاند. متأسفانه، تنها آلیسا و خانوادهاش دچار این مشکل نیستند، اما پشتکار و تدبیر آنها ممکن است راه را به افراد دیگری که با موارد مشابهی مواجهاند نشان دهد.
دخترم، آلیسا، هنگام تولد نیستاگموس (nystagmus) شدید داشت. وقتی شش ماهه بود، تشخیص داده شد که وی مبتلا به نوعی بیماری چشمی بهنام هیپوپلازی عصب بینایی (optic nerve hypoplasia) (ONH) میباشد. آلیسا مدرسه را در جورجیا (Georgia) شروع کرد و در آنجا خدمات مورد نیاز خود را از معلم ویژه دانشآموزانِ دچار اختلال بینایی (teacher of the visually impaired) (TVI) و بقیه اعضای تیمش دریافت نمود. وقتی وارد مهد کودک شد، یادگیری خط بریل را آغاز کرد. از آنجا که آلیسا بینایی کارآمدی داشت، از هردو روش استفاده از خط بریل و حروف بزرگ چاپی برای یادگیری بهره میبرد. با پیشرفت آلیسا در مدرسه، متوجه شدیم که خط بریل برای او مناسبتر است، زیرا وقتی بیش از چند دقیقه متن چاپی را میخواند، دچار خستگی چشم و میگرن شدید میشود. میزان بینایی وی در بهترین حالت 350/20 است.
وقتی آلیسا وارد کلاس هشتم شد، خانواده ما به فلوریدا نقلمکان کردند. پس از ماهها تحقیق، در شهر اویدو، (Oviedo), حومه اورلاندو، مستقر شدیم. اویدو را انتخاب کردیم زیرا مدارس آنجا رتبه بالایی داشتند و میخواستیم آلیسا بهترین آموزش عمومی را دریافت کند.
ما از معلم ویژه (TVI) آلیسا در کلاس هشتم بسیار راضی بودیم. او کاملاً با نیاز آلیسا به خط بریل هماهنگ بود و حتی در یک کنفرانس معلمان که با حمایت مالی فدراسیون ملی نابینایان برگزار شد شرکت کرد. همه چیز عالی نبود، اما هرگز انتظار شرایط کامل و بینقص را نداشتیم. وقتی موضوعی پیش میآمد، آقای پی، (Mr. P.) با من، آلیسا و معلمان کلاسش برای یافتن راهی در جهت اصلاح شرایط همکاری میکرد. حتی در مقطعی، آقای پی، با مربی تیم رباتیک همکاری کرد تا این کلاس را دسترسپذیر کند. آلیسا اولین دانشآموز نابینایی بود که در مدرسه خود به کلاس رباتیک میرفت. ما یک تیم بودیم، و هدف یکسانی داشتیم – یعنی ارائه مهارتها و مواد درسی مورد نیاز به آلیسا برای دسترسی موفق به دنیای خود، هم در مدرسه و هم در خانه.
آقای پی معلم فوقالعادهای بود که با پشتکار تلاش میکرد تا اطمینان حاصل کند آلیسا آموزشهایی معادل تحصیلات همسالان بینای خود را دریافت میکند. متأسفانه، او در پایان کلاس هشتم آلیسا بازنشسته شد. وقتی آلیسا وارد دبیرستان شد، معلم ویژه جدیدی داشت. او در مسیر درستی قرار داشت. تردیدی نداشتم که آلیسا، برای سازگاری با سال اول دبیرستان خود در صورت دریافت حمایتهای مناسب، از توانایی تحصیلی خوبی برخوردار بود.
درخواست آموزش تحرّک
آلیسا مواد آموزشی مورد نیاز خود به خط بریل را در کلاس هشتم دریافت کرد، اما مدرسه از ارائه آموزش (جهتیابی و تحرک) (orientation and mobility) (O&M) به او سر باز زد. او یادگیری استفاده از عصای سفید را در کلاس سوم آغاز کرد، و از آن زمان، همیشه از عصای خود در مدرسه استفاده میکرد. تا زمانی که به فلوریدا نقلمکان کردیم، آلیسا آموزش منظم جهتیابی و تحرک را دریافت میکرد. با این حال، وقتی خانم اچ، (Mrs. H.), مربی جهتیابی و تحرک، او را ارزیابی کرد، گفت که آلیسا بهخوبی از بینایی خود برای تحرک استفاده میکند. در واقع، او فکر نمیکرد که آلیسا اصلاً به جهتیابی و تحرک نیاز داشتهباشد. او حتی فکر نمیکرد آلیسا به عصا نیاز داشته باشد.
ما در تمام طول کلاس هشتم برای دریافت آموزش جهتیابی و تحرک جنگیدیم، و حتی درخواست کردیم که شخصی غیر از خانم اچ (ارزیابی آموزشی مستقل) (آی-ای-ای) (independent educational evaluation) (IEE) را انجام دهد. منتظر ماندیم تا زمان ارزیابی آموزشی مستقل (IEE) تعیین شود. در نهایت، به ما گفته شد که ارزیابی آموزشی مستقل (IEE) انجامشدنی نیست، زیرا خانم اچ نتوانسته بود دو ارزیابی کلیدی را انجام دهد تا بهدرستی تعیین کند که آیا به این نوع خدمات نیاز است یا خیر.
در پایان سال هشتم آلیسا، همچنین درخواست کردیم که آلیسا خدمات تمدید سال تحصیلی (ای-اس-وای) (Extended School Year) (ESY) را دریافت کند. خدمات تمدید سال تحصیلی (ای-اس-وای) (ESY) به وی اجازه میداد که آموزش جهتیابی و تحرک خود را دنبال کند، اما این اتفاق هرگز نیفتاد. وقتی تصمیم بخش آموزش و پرورش منطقه برای عدم ارائه خدمات را زیر سؤال بردم، به من گفته شد که خدمات جهتیابی و تحرک (O&M) و تمدید سال تحصیلی (ESY) اولویتهای تحصیلی برای آلیسا نیستند. بدتر از آن، آقای پی از جلسه نهایی طرح آموزش اختصاصی (آی-ای-پی) (Individualized Education Plan) (IEP) آلیسا در کلاس هشتم حذف شده بود. تا آنجا که میدانم، هیچ کس بهجز من در تیم جدید طرح آموزش اختصاصی در مورد چگونگی گذار آلیسا از مدرسه راهنمایی به دبیرستان با او مشورت نکرد.
در این جلسه، از اینکه متوجه شدیم خانم اچ معلم ویژه جدید آلیسا در کلاس نهم خواهد بود، نگران و ناامید شدیم. در وجود خود احساس میکردم که خانم اچ. قرار نیست خط بریل را بپذیرد.
خطرناکترین بازی
چند روز قبل از شروع کلاس نهم، من و آلیسا به منظور ملاقات با معلمان جدید آلیسا و گرفتن کتابهای درسی وی به اتاق بزرگی در دبیرستان رفتیم. وقتی فهمیدیم هیچ یک از کتابهای بریل او سفارش داده نشده بودند، شوکه شدیم. در واقع، فقط یکی از معلمان کلاساش میدانست که قرار است دانشآموز نابینایی در کلاس وی باشد. خانم اچ به من اطمینان داد که همه کتابهای آلیسا را در نخستین روز مدرسه سفارش خواهد داد. وقتی از او پرسیدم آلیسا تا رسیدن کتابها چگونه تکالیفش را انجام میدهد، خانم اچ. گفت که او میتواند با آیپد خود از کتابهای چاپی استاندارد عکس گرفته و سپس خودش آنها را بزرگنمایی کند. وقتی پرسیدم اگر معلمان نمیدانند که نیاز به تغییر روش و انطباق دارند، آلیسا چگونه تکالیف خود را دریافت میکند، مجددا به من گفته شد که آلیسا میتواند از آیپد خود برای بزرگنمایی متون چاپی استاندارد و انجام تکالیف بهصورت چاپی استفاده کند. آلیسا یک آیپد با نمایشگر خط بریل داشت و آقای پی. در کلاس هشتم با موفقیت از آن استفاده کرده بود. با این حال، معلم ویژه جدید نسخههای دیجیتالی از کتب آلیسا را به ما نداد.
در هفته اول مدرسه، کلاس انگلیسی آلیسا به خواندن کتاب خطرناکترین بازی (The Most Dangerous Game) اختصاص یافت، و آلیسا این کتاب را به خط بریل نداشت. من نسخه صوتی آن را داشتم، اما معلم اجازه استفاده از آن را به او نداد. این کتاب در بوکشر (Bookshare) موجود بود، اما نه من و آلیسا و نه خانم اچ نمیدانستیم چگونه کتابها را در بریلنوت ایپکس (BrailleNote Apex) آلیسا وارد کنیم. به آلیسا نسخه چاپی معمولی از این کتاب داده شد و باز هم به او گفته شد که آن را با استفاده از آیپد خود بخواند. این کار مؤثر واقع نشد. نابینایی آلیسا سبب شد که نتواند حتی نسخه چاپ بزرگ را بهمدت بسیار کوتاهی بخواند.
سرانجام مدرسه نسخه بریل کتاب را عرضه کرد، اما خط بریل آنقدر بد بود که آلیسا نتوانست آن را بخواند. کتاب با نویسهخوان نوری (optical character recognition) (OCR) اسکن شده، اما اسکن موجود اصلا ویرایش نشده بود. تقریباً در هر صفحه خطاهای مهمی، از جمله خطوطی کاملا نامفهوم وجود داشت.
تجربه شکست با کتاب خطرناکترین بازی تنها آغاز کار بود. در هر کلاس، مسائلی وجود داشت و آلیسا هر روز موادی را دریافت میکرد که نمیتوانست از آنها استفاده کند. وی تا ژانویه نسخهای از کتاب جغرافیایش را دریافت نکرد. خانم اچ. هرگز نفهمید که چگونه میتوان تصاویر و نمودارها را برای آلیسا دسترسپذیر کرد. گاهی اوقات، به آلیسا جزوههایی با تمایز رنگی و چاپ نامطلوب داده میشد که فقط کمی بزرگ شده بودند. او نقشهای از اروپا را دریافت کرد که آنقدر بد بزرگ شده بود که خود من نمیتوانستم آن را بخوانم. آلیسا هرگز نسخهای قابلدسترس از جدول تناوبی عناصر دریافت نکرد، اما تکالیف متعددی داشت که او را ملزم به رنگآمیزی یا تمایز دیداری یک عنصر از عناصر دیگر میکردند.
پس از رد و بدل شدن ایمیلهای متعدد بین خانم اچ. و سرپرستان او، اداره به معلمان کلاس گفت که این مسئولیت آنهاست که آلیسا را با وسایل کمکی تجهیز کنند. معلمان حتی در صورت داشتن زمان و تمایل به کمک، هیچ ایدهای در مورد چگونگی انجام این امر نداشتند. اصرار کردم که معلم ویژه مسئول اصلاح تکالیف آلیسا باشد یا حداقل بر کار معلمان کلاس نظارت کند. تا جایی که میدانم، این امر محقق نشد.
یکی از اهداف در طرح آموزش اختصاصی آلیسا این بود که او باید یاد بگیرد که از خودش دفاع کند. در واقع، او هرگز در تفهیم نیازهای خود به مردم مشکلی نداشته است. با این حال، به دلایلی، زمانی که مواد آموزشی آلیسا در دسترسش نبود، معلمان شروع به سرزنش وی کردند. آنها ادعا کردند که آلیسا نگفته که چه زمانی به مواد آموزشی به خط بریل نیاز دارد. بر اساس طرح آموزش اختصاصی او، هر چیزی که بیشتر از دو صفحه بهصورت نسخه چاپی بزرگ باشد، باید بریل میشد. معلمان گاهی یک تکلیف را بهصورت نسخه چاپی بزرگ چاپ نموده و هر پنج دقیقه دو صفحه از آن را به وی میدادند تا بگویند هرگز بیش از دو صفحه چاپی بزرگ به او ندادهاند. بعداً متوجه شدیم که خانم اچ. به معلمان دستور داده بود که در صورت عدم دریافت بهموقع تکالیف از او بهخط بریل، اینگونه عمل کنند.
در آن سال، باید حداقل پنجاه ایمیل درباره مسائل مربوط به دسترسی به اداره ارسال کرده باشم، اما وضعیت هرگز بهتر نشد. برای رسیدگی به نگرانیهایمان، جلسات متعدد طرح آموزش اختصاصی (IEP) را در طول سال تحصیلی برگزار کردیم. میخواستیم اهداف طرح آموزش اختصاصی (IEP) را آنقدر واضح بیان کنیم که نتوان آنها را زیر سؤال برد. من یک سرپرست از بخش آموزش و پرورش آوردم. وی در همان ابتدا متوجه شد که ما در تلاش برای انجام چه کاری هستیم و حمایتمان میکرد. با این حال، حتی با وجود حمایت سرپرست، شرایط بهبود نیافت.
مری شوچ، (Merry Schoch), مددکار اجتماعی بالینی نابینا و عضو فعال فدراسیون، بهعنوان مدافع ما در جلسات طرح آموزش اختصاصی (IEP) شرکت کرد. بعد از اینکه در جریان بخشی از اتفاقات قرار گرفت، به من گفت که آلیسا دیگر نباید در جلسات طرح آموزش اختصاصی شرکت کند. معلمان در موردش چنان منفی صحبت میکردند که مری احساس کرد شنیدن آن برای آلیسا آزاردهنده باشد. برای من، هرچه بیشتر آشکار شد که صرفنظر از هرآنچه میگفتیم، اداره مصمم بود که از خانم اچ حمایت کند
و معلمان کلاس در پی شنیدن توصیههای خانم اچ بودند.
ادامه دارد.
پاورقیها:
- Access، در متن حاضر، منظور این است که مواد درسی برای دانشآموزان نابینا بهگونهای ارائه شود که برایشان قابلاستفاده باشد، مانند خط بریل. – مترجم.
- در ترجمه این مقاله برای توضیح عبارت (teacher of the visually impaired) از اصطلاح معلم ویژه استفاده شده است. – مترجم.
3.
شناسنامه نشریه جهان آزاد
همانطور که از نام این نشریه بر میآید، قرار است به تجربیات نابینایان، والدینشان، اطرافیانشان، دوستانشان و هر انسانی که تمایل به فهم معلول و معلولیت دارد و توانسته در این راه به چیزهایی نیز دستیابد بپردازد. البته ما تمرکزمان بیشتر بر روی تجربیات عزیزان در حوزه ی نابینایی است. می خواهیم ببینیم والدین یک نابینا برای دستیابی فرزندش به حق و حقوقش دست به چه اقداماتی می زند. می خواهیم ببینیم تمام کسانی که با نابینا در ارتباط هستند، چه کاری برای هرچه مستقلتر شدن فرد با آسیب بینایی انجام می دهند و کدامشان اثربخش بوده است. خلاصه ی کلام اینکه میخواهیم در حوزه نابینایی از تجربیات دنیا بهره ببریم تا روزی با آگاهی از این تجربیات بتوانیم به خود تلنگری زده و به سمت اهدافمان حرکت کنیم.
البته اگر پدر و مادری یا دوست و آشنایی در ایران عزیز نیز توانسته برای حل مشکلی از مشکلات بیشمار نابینا راه حلی پیدا کند، می تواند آن را در قالب یک مقاله در اختیار ما قرار دهد. چون ایران هم بخشی از این جهان است و ما برای جمع آوری این تجربیات همیشه هم لازم نیست دست به دامان جراید غرب باشیم. هرچند که فعلاً ظاهراً راه دیگری وجود ندارد. همه ی ما بر این امر واقفیم که دنیای غرب در خصوص معلول و معلولیت خیلی زودتر و بیشتر از ما از خود جنبوجوش نشان داده و به دست آوردهای بی نظیری دست یافته است.
اگر دوستی هم مقاله ای را خوانده و آن را مفید یافته، می تواند آن را ازطُرُقی که در پایان می آید، جهت ترجمه به دست ما برساند.
فعلا بنا بر این است که ماهی یک مقاله ی تخصصی در این موضوع منتشر کنیم. ولی شاید زندگی مجال بیشتری به ما داد و در هر ماه مطالب بیشتری جمع آوری کرده و در طول ماه به خدمتتان پیشکش کردیم.
ذکر این نکته هم الزامی میباشد که قرار نیست همیشه مقاله ی منتشر شده همراه با فایل صوتی باشد. ولی تلاشمان بر این است که این اتفاق جذاب همیشه بیفتد.
قطعا نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما می تواند چراغ راه ما باشد.
ایمیل: hotgooshkon@gmail.com
آیدی تلگرام: @hotgooshkon1
به امید جهانی آزاد تر!