خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بایگانی نویسنده

امیر فتوحی

امیر فتوحی هستم. 27 ساله. نابینای مطلق مادر زادی. که حدوداً توی شش ماهگی برای معالجه تا کشور اسپانیا هم رفتم. که اون موقع پزشکای اونجا قطع امید کرده بودن. از جمله امراض چشمی بنده میتونم بگم: وجود آب سیاه، عدم چسبندگی قرنیه به شبکیه، کدر بودن شبکیه و غیره. از لحاظ تحصیلی هم از اول ابتدایی تا دوم راهنمایی توی مدرسه ی باغچه بان درس خوندم. از دوم راهنمایی به بعد توی مدرسه ی عادی درس خوندم. اگه بخوام مدارسی که عوض کردم رو اسم ببرم خیلی خیلی طولانی میشه. چون خودم تنها دانشآموز توی پایه تحصیلی خودم بودم خاطرات خوب و بدی رو داشتم. مثلاً اول راهنمایی رو که با ناشنوایان درس میخوندم مجبور بودم بعضی چیزا رو تحمل کنم مثلاً در رو میکوبیدن و با صدای بلند میخندیدن. یا میدیدی معلم امتحان میگرفت موقع امتحان میدیدی طرف گریه میکنه. یا اینکه چون اونا زودتر از ساعات پایانی مدرسه تعطیل میکردن معلمم زود تعطیل میکرد و میرفت و من مینشستم تا اینکه ساعات پایانی مدرسه برسه و سوار سرویس بشم. ولی به لطف خدا از دوم رراهنمایی به بعد تعم و اصلاً معنی درس خوندن و همچنین رقابت رو فهمیدم. با اینکه مشکلات خودم پا بر جا بود. متأسفانه چون نه کتاب بود و نه نوار، کتاب رو که تو اون جای سؤالا رو دوستام علامت میزدن میدادم پدرم با اون سواد قدیمیش میخوند و منحفظ میکردم. خوشبختانه یا متأسفانه سه سال از کنکور هم قبول شدم. سال اول هم از دانشگاه پیام نور و رشته ی علوم تربیتی قبول شدم و هم از دانشگاه آزاد واحد اردبیل رشته ی ادبیات قبول شدم و مثل بیشتر همنوعان به علت درآمد کم پدر نتونستم ادامه بدم. واقعیتش به رشته ی ادبیات هم علاقه نداشتم. چون حفظیاتش زیاد بود و حفظ شعر و از همه بدتر معنی شعر و اینا. حتی یکی از فامیلا هم اونجا درس میخوند هی گفت بیا نترس کمکت میکنم ولی چون علاقه نداشتم نرفتم. سال دوم فقه و مبانی حقوق قبول شدم ولی طبق معمول به علت درآمد کم پدرم نتونستم ادامه بدم سال سوم هم که از حقوق دانشگاه آزاد واحد بیله سوار قبول شدم و اونا هم چون دانشگاه پولی بود به اردبیل نتونستم انتقالی بگیرم دیگه کلاً درس رو گذاشتم کنار. حدوداً 10 11 سال میشه که از طریق نوارهای کاست که توی بنیاد دانش و هنر توسط جناب استاد رضایی ضبط و تهیه شده بود با جاز و کیبرد و ویندوز و کلاً با کامپیوتر آشنا شدم. اون موقع ارتباطمون با همنوعان دیگه ی کشور کم بود به خاطر اون کلاً از کل شهرستان اردبیل ما 3 4 نفر آموزش و کامپیوتر رو دنبال کدریم. من و آقا جواد نوعی و آقا وحید محمدی و واقعاً از ته دل خوشحالم که بعدها یک همنوع دیگه آقا اصغر خیر اندیش هم به جمعمون اضافه شد که خدا رو از این بابت شاکرم. یعنی ما 3 4 نفری که عرض کردم این طوری به هم دیگه کمک میکردیم و رفع اشغال میکردیم من چون قبل از این دو عزیز کامپیوتر گرفته بودم و آموزشها رو گوش میکردم میخواستم یاد بگیرم میزدم خراب کاری میکردم حتی با سیستم restor هم درست نمیشد. بعدها از طریق تلفن مزاحم وقت شریف آقایون حسن ذوالفقاری و همچنین استاد عزیز جناب آقای هادیان میشدم تا این که طرز کار با اسکایپ رو یاد گرفتیم و ارتباطمون با سایر همنوعان بیشتر شد. البته دو دوست نزدیک تر از برادرم تو این امر ازم سبقت گرفتن چون که یه خط مجزا برای ADSL داشتن. و الآن هم به لطف خدا با مدرک دیپلم توی مدیریت برق اردبیل تو قسمت اپراتوری تلفن مشغول به کار هستم و همین. دعاگوی شما هستم و خواهم بود. والسّلام.
به نظر میرسد چیزی که دنبالش هستید یافت نشد.