زندگی زیبا و وصف ناپذیر است ، حتی اگر علیرغم توانمندی و شایستگی و تلاش بسیار ، به دلیل معلولیتی که داری نتوانی شغلی مناسب و درخور بیابی یا در زندگی فردی و اجتماعی با موانع متعدد روبرو شوی. این عبارات در ذهنم با اندوهی تلخ تداعی شد ، زمانی که در تاکسی نشسته بودم و از محل کار به خانه بر می گشتم و از یکی از دوستان ، خبر درگذشت نا بهنگام (جواد ایزدی) را شنیدم. چند روز قبل ، در مورد یک مشکل رایانه ای ، از او راهنمایی خواسته بودم و او با حوصله خاص و منحصر به فردش مشکل را حل نموده بود ،
نویسنده: مسافر
نگین حیدری هستم ، وکیل دادگستری ، مشاور حقوقی اداره کل بهزیستی استان اصفهان ، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد در گرایشهای حقوق خصوصی و حقوق جزا و جرم شناسی ، علاقه مند و فعال در زمینه حمایت از افراد دارای معلولیت ، فرزندان بی سرپرست یا دارای سرپرست فاقد صلاحیت ، عضو تحریریه باشگاه خبری توان نگار و...
سلامی گرم خدمت همراهان گرامی, مدتی است که خبرها و گفت و شنودها حکایت از انتقال منابع کتابخانه رودکی به کتابخانه ملی دارد. رویدادی که می توانیم آنرا از جنبه های مختلف مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم و پر واضح است که اگر بر نحوه این انتقال اشراف و اطلاعات مقرون به واقعی داشتیم, این ارزیابی ها نیز رضایت خاطر افزونتری فراهم می کرد. به هر روی هدف از این مختصر نیم نگاهی حقوقی به این انتقال است. اگر انتقال, هم سو با گفتگوها و خبرهای منتشر شده از بازدید رؤسای سازمان بهزیستی و سازمان اسناد و کتابخانه ملی در روز جهانی عصای سپید صورت گیرد, یعنی مبتنی
سلامی به وسعت آسمان بی کران, به دلهای آسمانی همراهان گرامی. جدال برای مطالبه حقوق مُسَّلم خصوصا استخدام و تثبیت جایگاه شغلی, برای معلولین, جدالی بی انتهاست, در پی چالشهای متعدد با آموزش و پرورش, به ویژه آموزش و پرورش استثنایی, در استخدام معلولین, ویژه معلولین بینایی, آموزش و پرورش در یک لیست تفصیلی, معلولیت بینایی را در ردیف بیماری هایی که جهت استخدام در آموزش و پرورش ممنوعیت دارد, قرار داده است, در پی استنکاف آموزش و پرورش از استخدام معلولین بینایی و شکایت ایشان در دیوان عدالت اداری از این اقدام غیر قانونی اداره مذکور, شعب مختلف دیوان نسبت به این موضوع آراء مختلف له و علیه
از همان زمانی که کودکی بودم, پر هیاهو, پر از شیطنتهای گاه خطرناک, کم کم دریافتم با همسالان و اطرافیانم فرقی دارم, به مرور دریافتم, تفاوت من با آنها, در این است که کمتر می بینم, همین مسأله هم باعث می شود, گاه نتوانم همپای دیگران در بعضی بازیها همراهی کنم, بعضی کارها را انجام دهم و البته توجهی نمی کردم, انرژی مضاعف سبب شده بود به این تفاوت, توجهی نکنم, در مدرسه ویژه معلولین بینایی در مقطع ابتدایی و راهنمایی درس خواندم, نمی خواستم بپذیرم, کم دیدن, فاصله ای به اندازه وسعت بی انتها, میان من و سایرین ایجاد کرده است, بسیاری از کارها, مثلا آشپزی, شیرینی پزی,
ماموریتم در اداره مورد نظر که تمام شد, راننده محترم مرا به اداره بازگرداند, از خودرو پیاده شدم و از او تشکر کردم. در محوطه اداره در حال قدم زدن به سمت ساختمانِ ورودی بودم, پرنده روحم در هوای دل انگیز بارانیِ پاییز, شادان و رقص کنان, از این سو به آن سو پَر می کشید, بالهایش را با قطراتِ باران شستشو می داد و به شکرانه این همه نعمت, در مقابل خالق هستی بخش سر فرود می آورد, زیر لب می خواند و زمزمه می کرد که چه فصل دل انگیزی و چه خالقِ مهربانی, هر فصلی را به قلمِ تدبیر و ذوقِ ربّانیَ ش چه زیبا نقش
حیدری، کارشناس ارشد و مشاور حقوقی اداره کل بهزیستی استان اصفهان است که به مناسبتِ روز جهانی عصای سپید, در گفتگو با ما از همین دغدغهها میگوید. وی که به عنوان فردی کم بینا برریز و درشت مشکلات نابینایان و کم بینایان اشراف کامل دارد، از بی عدالتی حاکم برجامعه در مواجهه با معلولان و سایر افراد بیان میکند: همواره دغدغهام این بوده که چه معلولین و چه نابینایان از فرصتهای برابر با جامعه بهرهمند شوند و به کرامت انسانی و تعادل استفاده از امکانات زندگی که حقشان است، دسترسی پیدا کنند. وی به وجود برخی حقایق تلخ اشاره کرده و ادامه میدهد: روز جهانی عصای سفید نباید برای
سلامی از جنس صمیمیت های پاک خدمت تمامی دوستان و همراهان گرامی, امیدوارم حال دل و ذهن همگی عالی باشه, کم کم, می تونیم روی برگ های زرد و رنگارنگی که گوشه و کنار بر روی زمین آرمیده, قدم بزنیم و چه حسی از این زیبا تر و وصف ناپذیرتر که خالق گیتی, گوشه ای از خلقت اسرار آمیزَش رو نهاده تا بنده اش که او را اشرف مخلوقات قرار داده است, بر روی آن پا نهد, در رویاهای عمیق و پر رمز و راز فرو رَوَد و لذت ببرد و باز هم سر بر آستان پر عظمت و جلال و جبروت درگاه خالق هستی بخش بساید به شکرانه
آخه این نقطه ها دیگه چی هستن؟, دستم قلقلک میشه, خندم می گیره, چرا وارونه باید باشن؟, چرا باید وارونه روشون دست بکشم, اصلا چرا باید روشون دست بکشم؟, نمیفهمم چی هستند؟ من دوست دارم با چشمم نِگاشون کنم. من دوست دارم باهاشون بازی کنم, چرا باید من یه جور دیگه بخونم و بنویسم؟, خخخ, این میخه دیگه چیه؟, الآن برگه سوراخ میشه, الآن میره تو دستم, این صفحه دیگه چیه؟, دستم درد میگیره, چرا شش تا هستن؟, چرا بعضی وَقتا باید یه نقطه بزنیم؟, بعضی وَقتا دو تا, بعضی وَقتا چندتا؟, چرا بعضی وقتا سمتِ راست باید نقطه بزنیم؟, بعضی وَقتا سمتِ چپ؟, عزیزم بازی گوشی نکن, این
سلامی از جنس صمیمیت دلهای پاک اهالی محله، به امید روزهای مملو از لطف و مهربانی پروردگار برای شما. در پستهای قبل به این نتیجه رسیدیم که مستمری مددجویان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قابل توقیف نیست و مددجویان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی از پرداخت هزینه دادرسی توی دعاوی خانوادگی معاف هستند. حالا ببینیم در خصوص سایر دعاوی چطور؟ آیا تو بقیه دعاوی هم هیچگونه هزینهای نباید بپردازند؟ دوباره یه گشت و گذار می کنیم تو قوانین ببینیم جواب این سوال چی هست. این دفعه سراغ قانون آیین دادرسی مدنی میریم. با توجه به تبصره ماده 505 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 18/1/95: “افراد تحت پوشش
تَق, تَق, تَق, اجازه هست, بفرمایید, سلام خانوم وکیل, خدا قوت, سلام حاج آقا, احوالِ شما,؟ حاج خانم چِطورَند؟ خیلی وقت هست اَزَتون خبری نداریم؟ همیشه ذکرِ خِیرِتون با حاج خانوم تو خونه هست, خصوصا با اون همه زحمتی که تو پرونده مهریه و نفقه عروسِ سابِقِمون بِهِتون دادیم, زحمتی نبود, انجام وظیفه بود, چی شده, انگار حاج آقا کسالت دارید؟ بدی نباشه؟ شکر, میگم براتون خانوم وکیل, یادِتون هست بِهِتون گفتم پسرم دوباره داره ازدواج می کُنِه, بله حاج آقا, که گفتید یه خانومِ تنهاست که از همسرِش جدا شده و با شرایطِ پسرِ شما هم کنار اومده, بله و شما هم خیلی خوشحال شُدید, البته خانوم وکیل,
یه سلام همراه با حس خوبِ تماشایِ روزایِ خوبِ پاییز و زمستون, خدمت شما همراهان گرامی, در پُستِ قبل با همدیگه به این نتیجه رسیدیم که مددجویانِ تحت پوشش بهزیستی از پرداخت هزینه دادرسی در دعاوی خانوادگی معاف هستند. حالا از کجا به این نتیجه قطعی برسیم که دعاوی خانوادگی و این معافیت چه مواردی رو به طور کامل شامل می شه؟ باز هم با همدیگه میریم سراغِ دوستِ خوب و البته مهجورِمون قانون, کُدوم قانون؟ همون قانونِ حمایتِ خانواده, کُدوم ماده قانون حمایتِ خانواده؟ ماده 4 قانون, با توجه به ماده 4 قانون حمایت خانواده مصوب 9/12/91 “رسیدگی به امور ذیر در صلاحیتِ دادگاهِ خانواده است: ۱- نامزدی
یه سلامِ صمیمی خدمتِ تمامیِ همراهان در این محله, امیدوارم تو این روزایِ پاییزی, بتونیم از زیباییهایِ خزون, تو محله حسابی لذت ببریم.میخوام تو این پست یه مطلبی رو به اطلاعِ دوستانِ گرامی بِرِسونم و در آخرش هم یه پیشنهاد بدم, امسال به مناسبت روز جهانی عصایِ سپید, طی مکاتبه ای که مشترکا هم با روابط عمومیِ و هم با معاونتِ پیشگیری بهزیستی اصفهان داشتم, درخواست کردم, یه سری پیامهایی به منظور اطلاع رسانی به عموم جامعه و آگاه سازی اونها, از طریق زیرنویسِ شبکه پنجِ سیمایِ اصفهان انجام بشه, چون خودم شخصا دیدم و بِهِش رسیدم, که مردم در ضمنِ دیدنِ برنامه ها این زیرنویسها رو می خونند,
سلام خدمت شما همراهان گرامی. در این پست هم یکی دیگه از سوالاتِ رایج و مبتلا به همنوعان رو با یاری همدیگه بررسی میکنیم و به جَوابِش میرسیم. قبل از اینکه با هم این موضوع رو بررسی کنیم، یادآوری میکنم، همانطور که خودتون بهتر از من میدونید، در قوانین عبارت “مددجویان” به کار رفته، که اعم از معلولان هست و گروههای دیگری چون: بیسرپرستان، آسیب دیدگان اجتماعی، معتادین و غیره رو شامل میشه و اما بپردازیم به موضوعِ این پست. اگه برای مثال یکی از همنوعان، بخواد یه دعوایِ خانوادگی تو دادگاه خانواده طرح کُنِه، آیا باید هزینه دادرسی بده؟ میزانِش چقدر هست؟ این دفعه میدونیم که باید تو
سلام خدمت تمامی همسفرانِ محترم, ضمن آرزوی روزایی بهتر از امروز و دیروز برای شما, در اینجا می خواهیم با هم به یک سوالِ حقوقی که از دلِ بعضی پرونده های قضایی بیرون میاد جواب بِدیم… شخص (الف) که مددجویِ تحت پوششِ بهزیستی هست, به دلیلِ بدهکار بودن به شخصِ( ب) (حالا چه موضوع این بدهی مستقیما پرداخت مبلغی پول باشه یا خسارتِ ناشی از عدم انجام تعهد باشه), در هر حال به موجبِ حکم دادگاه به پرداختِ مبلغی به شخصِ (ب) محکوم شده, در این صورت یا شخص (ب) نسبت به این حکم محکومیت اعتراضی نکرده یا در مهلت ذکر شده در قانون اعتراض کرده و در دادگاهِ
یه سلامِ صمیمی به شما خواننده گرامی, شاید باور نکنید, ولی هیاهوی عجیبی بود, می خوام کمی براتون توصیفِش کنم, شاید بتونید خودتون رو تو اون حال و هوا بِذارید و از اون هیاهو لذت ببرید و حسابی کیف کنید, القصه, چند روز هست که تو یکی از بِهزیستیایِ یکی از استانها بِهزیستیِ, بِهزیستیِ, حالا دیگه, اِدامَشُ بشنوید, تو یکی از ادارات کل بهزیستی به مناسبتِ هفته جهانی عصای سپید آنچنون هیاهویی به پا هست که نگو و نپرس, صدای دلنشینِ اره برقی و آواز گرمِ دِرِیل, تاق تاقِ میخ و چکش رو که دیگه نگو آدم رو از خود بیخود می کُنِه, آقای نردِبون هم که از سر
سلام خدمت شما دوستان عزیز و همراهان با ارزش, میخوام در مورد یه تجربه جالب و البته دردسر ساز براتون بگم, شاید به دردتون بخورِ و البته حسی که براتون به وجود می یاد, دیگه خودتون میدونید. و اما, مدتی پیش به اتفاقِ خونواده رفته بودیم مشهد, جاتون خالی, خیلی خیلی خالی, واقعا خوش گذشت, از مقبره, دانشمندان و علما و عرفا گرفته تا بازارهای دوست داشتنی گرفته تا اماکن تفریحی مثل چالی دره, شاندیز و رستورانِ کورش اون, و زیارتِ جانانه و دلچسب, همه چیز بود و حسابی کِیف کردیم, شب آخر که فردا صبح زود می خواستیم راهی برگشتن بشیم, بعد از گشت و گذاری رفتیم حرم,
سلام به تمامی همسفران در جاده پر پیچ و خم زندگی, همِگیبار سفر بسته ایم, بعضی همه ملزومات را برداشته اند, برخی به امید توشه و بُنِه دیگران هستند و اما اگر سوار بر این قایق, در این دریای مواج و پر تلاطم, همگی به سوی یک جهت و همراه و هماهنگ با یکدیگر, پارو نزنیم, آیا امیدی در رسیدن به منزل مقصود که همان گذشتن از مرز محدودیت و رسیدن به مقصد توانستن و فایق آمدن بر همه مشکلات و به سخره گرفتن همه باورهای نادرست است, باقی می ماند. هدف یکی است مقصد مشخص است, وسایل, مختلف و مسیر بس پر سنگلاخ, بسیاری از عابران در این
با سلام و آرزوی شادکامی و موفقیت روز افزون خدمت تمامی دوستان, از اینکه مدتی است کمتر می توانم در محله حضور داشته باشم, عذرخواهی می کنم. دل گرمیم که چنین فضای ارزشمندی وجود دارد. اینکه تصمیم گرفتم وقت دوستان رو بگیرم, احوال پرسی بود و کمی حرفای صمیمانه و خودمونی و البته بیان واقعیتها, دوستای گرامی شناخت جامعه از معلولین و تغییر باور و نگرش عمومی نسبت به معلولین و توانایی های اونها باید نهادینه بشه یعنی باید افراد جامعه ما از سنین کودکی در ذهنشون جا بیفته که افرادی در جامعه هستند که در خصوص یکی از حواس پنج گانه معلولیت دارند. چه اشکالی داره در جامعه
سلام خدمت همراهان گرامی ضمن تسلیت ایام شهادت امام حسین و اصحاب وفادار ایشان و به این امید که بتوانیم منش و مشی آن حضرت را الگوی همیشگی زندگی خود قرار دهیم, شعر زیبای قاآنی در مصیبت آن حضرت و مظلومیت همراهان و اصحاب وفا پیشه ایشان را به حضورتان تقدیم می کنم. بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟ از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی مامش که بود؟ فاطمه جدش که؟ مصطفی! چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا شب کشته شد؟ نه روز چه هنگام؟ وقت ظهر
سلامی به لطافت لبخند و آرزوی بهروزی برای تمامی هم نوعان, پیرو پستی که چند روز پیش در خصوص وفور روز افزون غلطهای املایی در نوشته های هم نوعان منتشر گردید. نتیجه گیری پست ذکر شده را با شما به اشتراک می گذارم. الف: دلایل: 1-محرومیت نابینایان از درک شکل مکتوب کلمات و عدم توانایی در به کار گیری حافظه تصویری 2-غلطهای املایی منابع خط بریل 3-غفلت مربیان و والدین دانش آموزان نابینای تلفیقی در مورد غلطهای املایی آنها 4-فرد به نحو صحیح به جملات و کلمات دیگران گوش نمی دهد. 5-عدم توجه هم نوعان به املای صحیح کلمات در مطالعه منابع بریل. 6-عدم توجه به خط بریل در