یک آسمان امید و جهانی پر از طلوع, البته شاید مصرع دوم هم بشه: گل واژه های خنده, خدایی به رنگ نور. خب شایدم این مصرع بهش نخوره و در کل به نظرم از شاعر کفش های چیده انتظاری بیش از این داشتن رو نداشته باشید برای خودتون بهتره چراکه هر داشته ای داشته نیست و عاقلانه منطقی اینه که برید دنبال داشته ای که براتون آب و نون داشته باشه بیخیااال من و کفشام… البته فکر نکنید که ما همین طوری همین طوری شاعر کفش های چیده شدیم ها, از همون سر شب تا سحرخیزان خروس خوان داشتیم شعر می گفتیم, شعرمون رو هم کامل کرده بودیم و
نویسنده: بانو.
سلام بانو هستم, نخودی قدیم قدیما...
حقوق خوندم و الآن هم مشغول روانشناسی...
اهل نصف جهان و یک بهمنی اصیل بینظیر|!...
سلام بر همگان امید بر آن دارم که در نهایت حد اعلی حالتان عالی و ایامتان نیز بر چرخ مراد گردان باشد شکلک خداییش چقدر نوشتن این پست سخته هاااا من حال ندارم رسمی و ادبی بنویسم خب آخهههه! در همین مجال جاده خاکی هم بگم من اصل مطلب رو می نویسم بگذریم دیگه از اعداد و ارقام sig و p و انحراف معیار و spss و آمار توصیفی و استنباطی و اون جدول مدول هاش… همگی دستها به زیر چانه برید تو حس توجه و تفکر و تأمل که می خوام براتون بگم چی دریافتم از پژوهش خویش پیرامون “مقایسه سرسختی روان شناختی نابینایان و کم بینایان ورزشکار
سلام و درود بر دوستان عزیز هم محله ای و اون محله ای و سایر اقصا محلات دیگه امیدوارم که حالتون خوب و ایامتون به کام باشه من ابتدا از تک تک دوستانی که لطف کردند, محبت کردند و زحمت کشیدند در تکمیل پرسشنامه مربوط به پایان نامه ام همکاری داشتند صمیمانه و عمیقا تشکر می کنم و امیدوارم که در شادیهاتون بتونم براتون جبران کنم ازتون شیرینی نارنجکی بگیرم اونم پر خامه… خدا رو سپاس گزارم که هرچند من رو جو گرفته بود ولی با موفقیت از این جو هم به در اومدم و پایان نامه رو تحویل دادم تازه نمرم هم 20 شد و استاد هم بهم
و خدایی که در این نزدیکیست: صبح دیر از خواب بیدار شده بود و صبحانه خورده نخورده از خونه زده بود بیرون هیچ وقت زمان زیادی رو صرف آماده شدن و لباس پوشیدن نمی کرد ولی اون روز از بس عجله کرده بود تردید داشت که سر و وضعش مرتب هست یا نه کسی هم خونه نبود… باید عجله می کرد امتحان پایان ترم داشت و توی اون اوضاع مجبور بود برای بینایی سنجی بره ستاد… از زمانی که بینایی سنجی رفته بود چهار پنج سالی می گذشت و علاوه بر میزان بیناییش که تحلیل رفته و رو به انقضا بود! گواهی قبلی بینایی سنجیش هم منقضی شده بود!
توی یه ظهر تابستونی گنجشکک اشی مشی خسته و بی حوصله از دست گرما شده بود هرچی بالهاشو بهم میزد یا خودشو فوت فوت می کرد فایده نداشت, بازم گرمش بود, کلافه بود با خودش گفت نه این طور نمیشه باید که کاری بکنم به من می گند گنجشکک اشی مشی نه گربه تنبل باشی یهویی یه فکری زد به سرش لبخند رو لب, جیک جیک کنان یه نگاه به چپ, یه نگاه به راست دید گربه تنبل باشی بازم مثل همیشه خورخور کنان چشماشو بسته خوابیده لبخندشو عمیق کرد جیک جیکشو یواشتر بالهاشو باز کرد و پرید یه چرخی زد توی حیاط دید که حوض خونه پر آبه
سلااام سلااام سلااامدوستان این محله ای و اون محله ای و حتی بدون محله ایخوبید یا چطورید آیااا؟اگر از احوالات ما بپرسید که بسی بسیااار عالی می باشیم اونم در حد فرا تیم ملیالآن هم تصمیمم بر آن است که از اول اول اولش براتون بنویسم و خب اگه هم خیییلی زیاد شد دو حالت داره یا همه رو یه جا کُلهم می نویسم شما هم یه جا کُلهم می خونید یا حالشو ندارید نمی خونید یا اینکه منم حالشو ندارم یه جا کُلهم بنویسم بخش بخشش می کنم و در چند پست براتون می نویسم که خب خخخخخ دیگه اینکه بقیه پست ها نوشته بشه هم بستگی به
اون قدر حرف برای گفتن و نوشتن دارم که ندونم باید از کجا بنویسم و حتی چطوری بنویسم! تازه الآن هم که بیشتر فکر می کنم گفتن و نوشتنم هنگ کرده!!! سلاااام سلااام سلاااام بچه ها امشب یعنی همین الآنی که دارم می نویسم و البته نمی دونم دقیقا کی متنم پست میشه! شب نیمه شعبان هست و خب تولد امام زمانمون. حتما شما هم مثل من حرف های زیادی دارید برای اینکه بهش بگید, از تبریک تولدش تا … و … و … بچه تر که بودم اون قدر دوستش داشتم که واقعا اولین آرزوی قلبیم ظهورش بود, دوست داشتم مثل داستانهایی که توی کتاب ها می خوندم
سلااام سلااام سلااام به گمانم دیر زمانیست برایتان ننوشته ام و خب الآن هم نمی دونم چطوری باید از اولش براتون تعریف کنم که زیاد آسمون ریسمون نبافم و اوقات شریف رو هم مصدع نشم…. البته بگمااااا من از بدو تولد که نه … از قبلش تا بعد از مرگمم نه …. بعد از بعدش …. مرااااحممم … خب کمربند های ایمنی رو ببندید که اولش سوار بر اتوبوس بودیم و بله دیگه همگی با هم یاور و یار هم داشتیم میرفتیم اردو… در اینجا از تک تک دوستان که دلشون اردو می خواد و شرایط بحرانی کرونا اجازه یه بستنی خوردن ساده توی خیابون هم به آدم نمیده
سلام سلام هزارتا حال شما چطوره؟ احوالتون چطوره؟ خوبید آیا؟ دماغتون چاق می باشد آیا؟ نوجوون های محله دستا بالا, بی حرکت … چیزه نه حرکت هم داریم خخخخ ورزش نرمش, به چپ به راست, دراز نشست, کلاغ پر, گنجشک پر, کی داره می زنه در … یکی از این دوست رفیق های روان شناس ما می خواد یه پایان نامه ای بنویسه یه مدرک کارشناسی ارشد بگیره و بعدش بزنه تو کار خدمت به جامعه و ملت و اینا و موضوع پایان نامه ش هم راجع به ورزش و توان بخشی و هوش هیجانی و بچه های نابینا کم بینای 7 تا 16 سال هست که این شد
سلاااام و صد هزاااران سلام خدمت همه و تک تک هم محلی های عزیز و بسی بسیاااار گرامی حال و احوالاتتون چطوره؟ خوبید آیا؟؟؟ حقوقی های این محل و اون محل تشریف بیارید که عیدی اوردم براتون… همون طور که من مستحضرم و شما ها هم مستحضرید تا به الآن سوالات آزمون وکالت همه سالها گویا شده بود به غیر از سال 1395 که حالا چرا این سوالات تا حالا افتخار گویا شدن رو به کسی نداده بود! احتمالا این بوده که تصمیم داشته به عنوان عیدی عید فطر امسال از جانب جناب آقای تاج امیری بزرگوار تقدیم حضورتون بشه. ضمن تشکر بسی بسیااااار فراواااان از لطف, محبت و
عرض سلام ادب و احترام دارم خدمت تمامی دوستان عزیز و بزرگوار و به ویژه اهالی حقوق و وکالت خدمت رسیدم تا به نیابت از دوستان فایل صوتی آزمون وکالت امسال که نهم آذر ماه 1397 برگزار گردید را تقدیم حضورتان نمایم. حقیقتا و صمیمانه از جناب آقای آرش تاج امیری سپاس گزارم که بدون هیچ چشم داشتی نسبت به ما لطف و محبت داشتند و زحمت ضبط آزمون رو کشیدند و بهترین امید ها و آرزو ها رو براشون از خداوند مهربانترین خواستارم. شما می تونید فایل صوتی آزمون وکالت 97 را با حجمی حدود 108 مگابایت از اینجا دانلود کنید. و پاسخنامه را نیز از اینجا دانلود
عرض سلام ادب و احترام دارم خدمت تمامی دوستان بزرگوار مقیم در محله و سایر اطراف و اکناف دنیای مجازی امید که حال و احوالتون خوب و روزگار بر چرخ مرادتون بچرخه غرض از مراحمت آن که چون خانم دکتر تقوی حال نداشتند و به عبارتی تنبلی شون می اومد پست بزنند و از طرف دیگه هم آزمون وکالت بس نزدیک می باشد و ایشون می خواستند تحفه ای تقدیم کنند باشد که دوستان آزمون رو قبول بشند به ما شیرینی بدند من حقیر رو به نحو بی مزد و مواجبی اجیر کردند و منم که گردنم از مو نازکتر! جز اجابت فرمایش ایشان چیزی دیگه نداشتم که
سلام بر تک تک دوستان گوشکنی و غیر گوشکنی مجازی و حقیقی چطورید آیا؟ ایامتون بر چرخ مراد می چرخه آیا؟ خب خیلی وقتی هست که لپتاپ من خراب شده و تأمیرات بعدی هم نتونسته حالش رو خوب کنه و الآنی هم نمی دونم سر آخر میشه که این مطلب پست بشه یا نه! ولی خب دلم نوشتن محله ای خواست و منم که در خدمت حضرت دل! آقا ما از بس هرکی ازمون پرسید چه خبر گفتیم کما فی السابق و از هرکی هم پرسیدیم چه خبر گفت هیچی مثل قبل! حوصله مون سر رفت تا حدی که در یه عمل فوق انتهاری یه اقدامات خخخییی انجام دادم
عرض سلاااام ادب و احترااااام خدمت همه هم محلی های گل گلاب گلابتون ما رو نمی بینید چطوری هایید آیا!؟ خوبید آیا!؟ خوش می گذره آیا!؟ چرخ گردونتون کدوم سمتی می چرخه و می گرده آیااا؟ و اما بعد: ما خدمت رسیدیم یه خبر شاااد باش عروسی شیرینی نارنجکی دار خخخخحححححججججچچچچخخخخخی بهتون بدیم* خب قبل از اینکه این زوج خوشبخت رو بهتون معرفی کنم اولش یه رازی رو که آری بسیااار زمانی در زوایای ذهن و قلب خویش نگاه داشته و افشایش ننموده بودیم و فقط بعد از شنیدن خبر ازدواج عروس خانم و آقای داماد به جهت بالا بردن هیجان و شادمانی اطلاع رسانی خودمون به
عرض سلام دارم خدمت همه هم محلی های عزیز و بزرگوار گوشکنی و غیر گوش کنی خودم امیدوارم که حالتون خوب و ایام به کامتون باشه در پست حاضر قصد دارم کتاب قلعه حیوانات نوشته جرج اورول را تقدیم حضورتان نمایم, امیدوارم که از خوندن این کتاب جذاب لذت کافی و وافی را ببرید. * شرحی کوتاه بر داستان قلعه حیوانات: داستان کتاب در خصوص گروهی از حیوانات اهلی است، که از بهره کشی بیش از حد مالک مزرعه خسته شده اند و در اقدامی گروهی علیه او دست به شورش زده و کنترل مزرعه را در دست می گیرند. پس از این انقلاب، خوک ها که هوش بیشتری
سلاااام سلااااام سلااااام چطورید آیا ای هم محله ای ها؟ دماغتون چاق هست ای هم محله ای ها؟ ایام به کام هست ای هم محله ای ها؟ چه خبر ها آیا ای هم محله ای ها؟ ما رو کم می بینید بهتون خوش گذشته و اصلا فراموشمون کردید ای هم محله ای ها؟ شکلک دسسسست جییییق هووورااااااااا حالا چرا؟؟؟؟؟؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ می گما از بس دیگه دست به کیبورد نشدم نمی دونم چطوری باید مطلب بنویسم خخخخ . . . . . بذارید برم بشینم یه گوشه از اول اول اولش براتون تعریف کنم . . . . . آخخخخخخخ . . . . آآآآآیییییییییی. .
سلاااام بر همه دوستان عزیز گوشکنی هم محله ای خودم خوبید یا چطورید آیا؟ گردش روزگار بر چرخ مرادتون می چرخه آیا؟ و اما اگر از احوالات ما بپرسید که جونم براتون بگه که خدا رو صد ها هزاران مرتبه شکر و سپاس که بسی بسیااار عالی می باشیم, آن قدری که جو هم ما را گرفته و این هفته کولاک نمودیم اون هم در حد سونامی سواحل ژاپن. خب اگه بخوام از اول اولش براتون تعریف کنم که در این مختصر نمی گنجد و تازه ش هم ما فقط یه جلسه کلاس بافتنی رفتیم و در همون جلسه هم هرچی سعی و تلاش نمودیم حالیمان نگردید که چگونه
سلااام بر دوستان گوشکنی و گوش نکنی عزیز هم محله ای خوبید یا چطورید آیا؟ گردش روزگار تون چطوری هاست؟ بر چرخ مراد شما می چرخه آیا؟ عرض کنم خدمتتون که امروز ما آمده ایم دفتر که یک لایحه بنگاریم ولی خب با عنایت به آن مثلی که می فرماید «حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت» ما هم حس نوشتن لایحه مان نیامد و کلا شاااد و خوش و خرم گفتم بیام محله پستی نگاشته باشد که همگی با هم بریم که رستگار بشیم ….. راستی عییییدتووون مباااارک ….. کی سید هست یااااالا ما عیدی می خوایم …..؟؟؟؟؟؟؟ *در عید غدیر شادی ام افزون
خیلی وقتی هست که دلم هوایی نوشتن یه پست تو محله شده! یه پست از اون مدلی ها که اولش نمی دونم چی می خوام بگم و بنویسم و هی می نویسم تا آخرش یه من نوشته چرت نوشته نصف نیمه غیر قابل قبول قابل قبولی در میاد و تو دو راهی زدن دکمه ارسال و انتشار چون من منم و چون من بانو ام و دیگه به علل و عوامل ثابت و متغیر دیگه, محرز و مسلمه که انتشار….. دیشب یه کار اینترنتی داشتم که هرچی سعی کردم فکر کنم به علت مشکلات سیستمی سایت نتونستم موفق به انجامش بشم و موکولش کردم برای فردا صبح, حدود های
سلااام بر همه دوستان عزیز هم محله ای و غیر هم محله ای و کلا سلاااام بر تک تک شما گرامیان خوبید که ان شا الله؟ خب ماه مبارک رمضان هست گفتم بیام کمی تا اندکی ریا کنم خدمتتون خخخخ البته باشد که مورد عفو و بخشایش ایزد منان قرار بگیریم بعدش و نهایتا این که رستگار شویم…. بچه ها می دونید بعضی دعا ها هست خیییلی قشنگند یعنی اصلا بذارید از اولش بگم: گاهی اوقات شایدم خییلی وقت ها هست آدم دلش میگیره و نیاز داره دل گرفتگیش رو یه جا و یه طوری و با یه چیزی و پیش یه کسی بگه و باز کنه و حل