دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در اردیبهشت 1402!

هممحلی‌ها سلام. بهار همگی به خیر. خدا کنه دل‌هاتون گرم و لبخندهاتون تا جایی که قد امکان می‌رسه شاد باشن! یک ماه دیگه گذشت و یک برگ دیگه از دفتر بهار 1402 ورق خورد و بذارید من کمتر پرحرفی کنم و عوضش یه گردش سریع در ماهی که پشت سر گذاشتیم داشته باشیم تا ببینیم در سبزترین ماه سال داخل محله به همراه همدیگه چه‌ها دیدیم و چه‌ها خوندیم و چه‌ها کردیم. در اردیبهشتی که گذشت:   شماره 16 از ماهنامه مانا که در فروردینماه منتشر شده بود، به همت روابط عمومی نسل مانا به دستمون رسید: شانزدهمین شماره ماهنامه نسل مانا، در فروردین 1402 منتشر شد ارسال شده
دسته‌ها
داستان و حکایت شعر صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 22.

قصه کوکو، 16.   با اینکه صبح شده بود اما هوا طبق روال روزهای گذشته روشنایی نداشت. شنبه بود و همه چیز حتی بدون حضور آدم‌ها در تکاپوی شروع یک هفته کاری دیگه سیر می‌کرد. عروسک‌ها بعد از یک شب شلوغ پر از شیطنت و بعد از آخرین اعلام زمان صبح، تازه به همون خواب عجیب و معمولشون رفته بودن و کوکو هم با صدای ترق وحشتناک برخورد کلاغ آشنا به شیشه که مشخص نشد واسه چی بسته بودن پنجره شفاف‌رو یادش رفت، از لذتی خبیثانه سرشار بود و داشت در سکوت واسه خودش کیف می‌کرد. برخورد کلاغ به شیشه یخزده چنان محکم بود که صدای انفجار‌مانندش مالک سالن‌رو
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در فروردینماه 1402!

سلام به همه هممحلی‌ها و رفقای محله نابینایان. امیدواریم اولین ماه از اولین فصل سال واستون حسابی مثبت گذشته باشه و از اینجا به بعد هم عالی سپری بشه! خب بعد از چاقسلامتی بریم ببینیم ماهی که گذشت در محله ما چه‌ها گذشت و چطور گذشت! در فروردین 1402 داخل محله نابینایان:   از هات‌گوش‌کن بیست و چهارم محله عیدی گرفتیم: به مناسبت فرا رسیدن نوروز 1402، بیست و چهارمین هات‌گوش‌کن محله نابینایان تقدیم به شما ارسال شده در سه شنبه 1 فروردین 1402 by محسن صالحی   یه نگاه کوچولو و فهرستوار به اسفند پارسال داشتیم: مروری بر پست‌های محله نابینایان در اسفندماه 1401! ارسال شده در سه
دسته‌ها
داستان و حکایت شعر صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 21.

قصه کوکو، 15.   بارون حالا که شروع کرده بود خیال توقف نداشت. سه روز بود که یک نفس و شدید می‌بارید و داشت حرکت‌رو از زندگی می‌گرفت. مردم زیر چترها و پیچیده در بارونی‌ها هر طور که بود راهشون‌رو در پیچ و خم‌های زندگی روزمره باز می‌کردن و پیش می‌رفتن. کند، سخت، اما پویا. پیشخدمت منزل آخر اون شب تا صبح داخل تاریکخونه موند و فردای اون شب هم بیرون نرفت. مالک سالن در تاریکخونه‌رو بسته نگهداشت و به هیچ کسی از حضور اون مهمون خیس و خسته چیزی نگفت. حتی شاگرد خیاط هم چیزی نفهمید. عروسک‌ها تنها شاهدهای ماجرا و شریک حیرت و کنجکاوی همدیگه بودن. و
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در اسفندماه 1401!

سلام سلام سلام به تمام بهاری‌های محله نابینایان! عیدتون مبارک! صد سال به این سال‌ها! امیدواریم سالی که در نقطه شروعش ایستادیم، برای همه شما عزیزان سال بهترین اجابت‌ها باشه! عیده و بعد از چندتا عیدی که در دوران کرونا نصفه‌نیمه گذروندیم، حالا بساط دید و بازدید به تلافی نوروزهای کرونایی گذشته حسابی گرمه. پس طولش ندیم و بریم که یک گشت کوچولوی نیمه‌ضربتی در آخرین ماه از سال گذشته داشته باشیم تا ببینیم اسفند پارسال اینجا داخل محله اوضاع رفت و آمد در چه حال بوده!   ماهی که گذشت با مرور پست‌های بهمنماه شروع شد: مروری بر پست‌های محله نابینایان در بهمنماه 1401! ارسال شده در دوشنبه
دسته‌ها
داستان و حکایت شعر صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 20.

قصه کوکو، 14. دیگه روزها انگار چندان تفاوتی با شب نداشتن. آسمون سیاه سیاه بود. تقریبا هیچ روزی خورشید نداشت. رعد و برق‌های شدید زمین‌رو نور‌بارون می‌کردن اما بارون نمی‌بارید. هوا هر جنبشی‌رو منجمد می‌کرد. حرکت انگار وسط هوای یخزده داشت مشکل‌تر می‌شد. زندگی اما از رو نمی‌رفت و همچنان در جریان بود. روزها با همون حال و هوای همیشگی دل سرد زمستون‌رو می‌شکافتن و می‌گذشتن. شهر در انجماد پیش می‌رفت اما همچنان زنده و پویا بود. مردم سر کارهاشون می‌رفتن و رفت و آمدها همچنان در جریان بود. صحبت از سرمای سنگین زمستون اون سال یکی از بحث‌های رایج بین جماعت بود. شاگرد خیاط سرش به کار و
دسته‌ها
خاطره داستان و حکایت شعر صحبت های خودمونی

یک پرنده، یک پرواز.

امشب آوای خوشت کو که بدان گوش کنم! تو بخوان تا که من این قصه فراموش کنم! کاش خاموش شود آتشِ خاکسترِ من! تو بخوان تا برود حادثه از باورِ من. یکی بود یکی نبود. جز خدایی که همیشه بوده و هست، خیلی‌ها بودن. یه آسمون بود و یه خاک. خاکی که هر گوشه‌اش یک رنگ بود. یه پرنده بود که تمامِ وجودش هوای پریدن بود. خاک‌رو باور نداشت. آسمون همه چیزش بود. عشقش پرواز بود. می‌خواست وسطِ پهنای آسمون آغاز و پایانش باشه. اما هر بار که عشقِ پریدن شعله‌ورش می‌کرد وعده‌ی زمانِ موعودی‌رو می‌شنید که هرگز نمی‌رسید. پاییز بود. می‌شنید که حالا آسمون عبوسه. باید منتظرِ باز
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در بهمنماه 1401!

سلامی گرم و صمیمی در آستانه آخرین ماه آخرین فصل سال به هر کسی که در حال خوندن این پست و این سلامه. وجودتون خورشیدی و لبخندتون پایدار! بدون هیچ حرف اضافه‌ای، بریم ببینیم محله نابینایان ماهی که گذشت‌رو چطور گذروند!   این ماه با فهرستی از پست‌های ماه گذشته شروع شد: مروری بر پست‌های محله نابینایان در دیماه 1401! ارسال شده در شنبه 1 بهمن 1401 by پریسا   و با خبر انتشار جلد دوم یکی دیگه از خودآموزهای پرکاربرد ادامه پیدا کرد: انتشار کتاب خودآموز مبانی جاوا اسکریپت (JavaScript) برای نابینایان جلد دوم ارسال شده در یکشنبه 2 بهمن 1401 by انجمن موج نور   به سفر
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 19.

قصه کوکو، 13.   بیرون هوا از سرما انگار توی سینه یخ می‌زد. سالن ساعت‌ها هنوز کمی تا پویایی و سرزندگی گذشته فاصله داشت ولی همه چیز آهسته به طرف آرامش پیشین پیش می‌رفت. مالک سالن از بیمارستان مرخص شده و برخلاف توصیه و اصرار اطرافیان به جای استراحت در یک موقعیت امن و آرام، بلافاصله بعد از ترخیص به سالن برگشته و در بسته تاریکخونه‌رو باز کرده بود. عروسک‌ها با خاطری آروم‌تر از پیش سرشون به پیشبرد زمان گرم بود و همه چیز به شکلی بود که می‌شد بهش گفت خوب. همه چیز عالی نبود ولی مثبت بود. مالک سالن با وجود انکارهای خودش همچنان به وضوح درگیر
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در دیماه 1401!

سلام همه. چیز یعنی معذرت سلام به تمامی اعضا و مهمون‌های عزیز و صمیمی محله نابینایان. امید که در هر حالی که هستید حالش‌رو ببرید. اونجوری نگاه نکن من همیشه همین مدلی بودم الان هم با اجازه عزیزان خیال تعویض و تغییر زبان ندارم. اولین ماه زمستونی امسال هم گذشت و خداوکیلی عجب سرد بود و هنوز هم سرده. در گیرواگیر سرماخوردگی و یواشکی دردسر کرونا حسابی مواظب باشیم که با حس و حال به شدت مثبت به پیشواز بهاری بریم که فقط دو ماه دیگه به رسیدنش باقیه. بیایید تا من بیشتر پرحرفی نکردم یه نگاه گذرای سریع به ماهی که در محله گذروندیم داشته باشیم و ببینیم
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 18.

قصه کوکو، 12.   بیمارستان. صبح انگار به اون پنجره‌های بسته که می‌رسید، متوقف می‌شد. راهش‌رو کج می‌کرد و از یک مسیر دیگه می‌رفت. شاگرد خیاط بی‌حرکت نشسته بود. نگاه ماتش به روی تختی با جسمی بدون حرکت زیر یک دسته لوله و تجهیزات غم می‌پاشید. صدای بوق‌های منظم و پشت سر هم‌رو انگار نمی‌شنید. فقط تماشا می‌کرد. برای دیدن شب تیره‌ای که رسید سر بلند نکرد. از اطرافش انگار چیزی نمی‌فهمید. نگاه دزدانه پیشخدمت منزل آخر که یواشکی اومد، از پشت شیشه به صحنه خیره شد، چند لحظه همونجا موند و با شنیدن صدای پای دکتر که برای سرکشی شبانه نزدیک می‌شد بی‌صدا و به سرعت فرار کرد
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در آذرماه 1401!

اولین سلام در اول زمستون به تمامی عزیزانی که حال دل‌هاشون از جنس هوای سفید صبح‌های برفیه. امید که زیباترین شروع‌ها‌رو در این آغاز هرچند سرد اما زیبا تجربه کرده باشید! طبق روال همیشه با شما هستیم تا مروری کوتاه به آخرین ماه پاییز داشته باشیم که تازه ازش خارج شدیم.   ماهی که گذشت با فهرستی از آبان شروع شد. مروری بر پست‌های محله نابینایان در آبانماه 1401! ارسال شده در سه شنبه 1 آذر 1401 by پریسا   یک دوست برای جمعآوری داده‌های پایان‌نامه به همکاری دعوتمون کرد. دعوت به همکاری در جمع‌آوری داده‌های پایان‌نامه ارسال شده در چهارشنبه 2 آذر 1401 by راضیه ابراهیمی   در
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 17.

قصه کوکو، 11.   زنگ‌ها از مدتی پیش خاموش شده بودن ولی سکوتی در کار نبود. جمعیتی که با صدای آزاد شدن زنگ‌ها خودشون‌رو به سالن رسونده و با دیدن صحنه مقابلشون از شدت حیرت و وحشت کنترلی روی خودشون نداشتن انگار هرگز به آرامش و سکوت نمی‌رسیدن. کوکو شبحی از صحنه های مقابلش‌رو تماشا می‌کرد. برانکاردی که به سرعت از در باز سالن وارد شد. معاینه‌ای سریع با دست‌هایی که به وضوح می‌لرزیدن. آهی، آه‌هایی از ته دل. -خدا به دادمون برسه! صاحب هتل و عکاس که بی‌پروا گریه می‌کردن. -چقدر بهش گفتم امشب بیا با خودم بریم هتل یه امشب‌رو تنها توی این خراب‌شده سر نکن! گوش
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در آبانماه 1401!

سلامی آشنا به آشنایان محله نابینایان. امید که در سرما و سنگینیِ به راستی استخوانشکنِ این روزها، دل‌هایی بیدار از امید و سرشار از هوای صبح داشته باشید! یک ماه دیگه هم گذشت و باز ما اینجا هستیم تا همگی با هم ماه سپری شده‌رو با مروری فهرست‌وار بدرقه کنیم! در آبانی که گذشت داخل محله ما، محله نابینایان:   مهر 1401‌رو فهرستوار دوره کردیم: مروری بر پست‌های محله نابینایان در مهرماه 1401! ارسال شده در یکشنبه 1 آبان 1401 by پریسا   شماره دهم از ماهنامه مانا‌رو گرفتیم و از مطالبش بهره بردیم: دهمین شماره ماهنامه نسل مانا، در مهرماه 1401 منتشر شد ارسال شده در یکشنبه 1
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 16.

قصه کوکو، 10.   زمستون داشت نفس زندگی‌رو می‌گرفت. گاهی پیش می‌اومد که روزها هم تاریک باشن. ابرهای سیاه تمام روز توی آسمون پخش بودن و خورشید واقعا انگار نمی‌تابید. کوکو ولی همچنان صبح‌ها پیش از شروع روز نگاهش‌رو به دل سیاهی آسمون ابری زمستون پرواز می‌داد و اونقدر تماشا می‌کرد تا صدای بیدار شدن‌های بعد از زنگ صبح در اطرافش به دنیای تیکتاک‌ها و آدم‌ها برش‌گردونه. پیشنهاد خرید سالن بارها و بارها به صورت‌های مختلف و به وسیله افراد مختلف و در پیام‌های مدل به مدل تکرار شد و جواب تمامشون سکوتی از جنس یک نه‌ی بی‌تردید بود. کلاغ همچنان پیداش می‌شد، روی لبه‌های نازک پنجره‌های یخزده سالن
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در مهرماه 1401!

سلام به اهالی، مهمانان، رهگذران و تمامی دوستان محله نابینایان. از خدا خواهان بهترین احوال در همه حال برای تک‌تک شماییم. اولین ماه از پاییز 1401 گذشت و در آستانه ورود به قلب پاییز، طبق روال همیشه یک نظر کوتاه به ماهی که در محله پشت سر گذاشتیم خواهیم داشت: در مهرماهی که گذشت:   نگاهی گذرا به شهریور محله داشتیم: مروری بر پست‌های محله نابینایان در شهریورماه 1401! ارسال شده در جمعه 1 مهر 1401 by پریسا   یاد گرفتیم چه جوری از شر پنجره‌های مزاحم دانلود منیجر خلاص بشیم: قابل توجه کاربران Internet download manager: روش حل مشکل نمایش پنجره مزاحم IDM هنگام دانلود فایل در ویندوز
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 15.

قصه کوکو، 9. سرما نفسگیر بود اما شهر همچنان بیدار و زنده پیش می‌رفت. روزها زنده‌تر و شب‌ها تقریبا خواب. تمام آشناها و مشتری‌هایی که به سالن ساعت‌ها رفت و آمد داشتن می‌گفتن که این زمستون سردترین زمستونیه که تا به حال دیدن. هنوز دو هفته از شروعش نگذشته بود ولی پنجره‌ها هر صبح یخ می‌زدن و خیابون‌ها و پیاده‌روها زیر نور بی‌حال خورشید صبح زمستون به خاطر لایه‌های یخ که هر صبح کلفت‌تر می‌شدن می‌درخشیدن. کوکو همچنان صبح‌ها پیش از شروع روزمرگی‌های شلوغ سالن نگاهش‌رو به آسمون پرواز می‌داد. انگار واسش فرقی نداشت که آسمون، آسمون صاف تابستون باشه، یا هوای گرفته زمستون. آسمون در هر حال برای
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در شهریورماه 1401!

سلامی از جنس خالص یک سلام صمیمی به دوستان و آشنایان محله نابینایان. امیدواریم که مهر برای تمامی شما مهربان‌تر از هر سال باشه! تابستون رفت و طبق روال نگاهی داریم به آخرین ماه این فصل گرم که گذشت با این امید که خوب و خوش گذشته باشه! در ماهی که پشت سر گذاشتیم:   مروری به مردادماه محله داشتیم: مروری بر پست‌های محله نابینایان در مردادماه 1401! ارسال شده در سه شنبه 1 شهریور 1401 by پریسا   بیست و یکمین فیلم توضیح دار‌رو از سینما‌محله دریافت کردیم: سینما محله، شماره 21: فیلم سینمایی طلا، به صورت توضیح دار، اختصاصی محله نابینایان ارسال شده در جمعه 4 شهریور
دسته‌ها
داستان و حکایت صحبت های خودمونی

ماهِ من، مهتاب. شماره 14.

قصه کوکو، 8. زندگی شبیه یک چرخ زنگ زده آروم و سنگین جریان منجمدش رو طی میکرد و پیش می‌رفت. کند، سخت، اما بی‌توقف. زمستون چنان سرد بود که انگار می‌خواست هر حرکتی‌رو منجمد کنه. سرما از هر روزنه‌ای به هر جایی سرک می‌کشید و به جریان کند اما مداوم زندگی انجماد می‌پاشید. سالن ساعت‌ها و عروسک‌ها هم از این حمله در امان نبود. به خصوص شب‌ها هوا چنان سرد می‌شد که حتی عروسک‌ها داخل ساعت‌هاشون برای مقابله باهاش مجبور می‌شدن پرهاشون‌رو پوش بدن. با اینهمه رفت و آمدها در طول روز جریان داشتن و زمستون و زمان همچنان در امتداد هم پیش می‌رفتن. کوکو هم مثل بقیه این
دسته‌ها
اخبار اطلاع رسانی گزارش

مروری بر پست‌های محله نابینایان در مردادماه 1401!

یک سلام2آتیشه به عزیزان آشنای محله نابینایان! از تابستون و مرداد و گرمای نفسگیرش چه خبر؟ گرمی و روشنای خورشید آتیشی این روزها رو برای دل‌های مهربون همگیتون از خدا خواهانیم. مرداد هم رفت و در آستانه ورود به آخرین ماه تابستون، بد نیست یک نگاه کوتاه به پشت سر داشته باشیم تا ببینیم مرداد در محله ما چه طور گذشت. در مردادماهی که پشت سر گذاشتیم:   طبق روال ماه‌های اخیر، مروری به گذشته داشتیم: مروری بر پست‌های محله نابینایان در تیرماه 1401! ارسال شده در شنبه 1 مرداد 1401 by پریسا   نسخه هفت ماهنامه مانا رو گرفتیم: هفتمین شماره ماهنامه نسل مانا، در تیرماه ۱۴۰۱ منتشر