شهریور ماه سال 93، به وسیله ی همین محله باصفا با هم آشنا شدیم، فروردین 94 به نامزدی هم در اومدیم، و در 30 تیر 94 اسممون تو شناسنامه ی هم رفت و عقد کردیم. با یاری خدا، در 26 آذر همون سال در یک هوای سرد پاییزی، یه جشن مختصر عروسی گرفتیم و به زیر یک سقف رفتیم. در یازدهم بهمن سال 95، خدا فرزندی رو بهمون عطا کرد که اسمش رو آرمان گذاشتیم. عاشق سفریم، عاشق طبیعت، عاشق پاییز با باروناش، عاشق زمستون و برفش، عاشق رود، عاشق کوه. از لمس کردن اتفاقات نو و تجربه های جدید لذت میبریم و هر وقت فرصتی دست بده، میریم سفر. در دوران کوتاه عقدمون، ده سفر به هفت استان مختلف کشور داشتیم که به همین خاطر نزد اقوام به زوج مارکوپولو معروف شده بودیم. از خدا میخوایم تک تک بچه های این محله هم خوشبخت بشن و با انتخابی عاقلانه، زندگی ای عاشقانه داشته باشن و طعم شیرین با هم بودن رو بچشن. آمین.