درود بر شما دوستان خوب من در محله ی دوست داشتنی خودمون. امیدوارم هر کجا که هستید، تندرست، پیروز و پر از انرژی مثبت باشید. از این که بعد از مدت طولانی باز هم اینجام به شدت هیجانزده هستم و البته خیلی هم خوشحالم. هرچند که حال و هوای محله تغییرات زیادی کرده و هممحله ای های جدید خیلی ممکنه من رو نشناسن. دیگه الآن دوره دوره ی جووناست و ما پیر مرد ها باید بشینیم یه گوشه و میدون رو بدیم به با انگیزه ترها. این که هممحله ای های جدید من رو چقدر بشناسن مثل این میمونه که بگیم دهه ی هشتادی ها چقدر شاهرخ خواننده رو
برچسب: آشپزی نابینایان
سلام به شما دوستان هم محله ای, و همچنین به عزیزهای رهگذری که از اینجا گذری و به فضای محله ی ما نظری می کنن. امیدوارم حالتون خوب باشه و ایام به کام. علاقه مندان به پادکست اونم از نوع آشپزباشیش حتما در جریان دو قسمت قبل بوده و داستانهای خوشمزه آشپزخونه محله رو دنبال میکردند, ولی اگر کسی به هر دلیلی این برنامه رو از دست داده میتونه قسمت اول رو از این پست و قسمت دوم رو هم از این پست دریافت کنه. خب, واسه اون هایی که تازه وارد ماجرا شدن یک کمی از حال و هوای این فضا بگیم: آشپزباشی برنامه ای هست که در
به نام مهربان ترین دوست که سلام نام زیبای اوست سلااااام به دوستان خوبم در محلهی خودمون. حال و احوالتون چطوره؟ با این روزهای کرونایی و قرنطینه چه میکنید؟ امیدوارم که حال دلتون خوب خوب باشه و همیشه سلامت باشید. بعد از مدتها خدمت رسیدم تا دستور پخت یه غذای محلی استان خوزستان رو باهاتون به اشتراک بذارم. نام این غذا نان چرب هست که اصالتش به شهر شوشتر برمیگرده ولی در دیگر شهرهای استان هم پخته و البته خورده میشه. خصوصا در شهرهای دزفول و اهواز. آنچه برای طبخ این غذا نیاز داریم: گوشت گوسفند، نخود لپه شده، کشمش، پیاز، زعفران دم کرده، روغن و ادویههای لازم و
یکی از چیزایی که همیشه بعد نابینایی توی ذهنم مرورش میکردم آشپزی بود. مگه شدنیه خدای من. همیشه توی این بده بِستون هایی که در ذهنم با خودم داشتم، میگفتم من نمیتونم. تازه نابینا شدم و برام قطعا سخته و نه میتونم و نه احساس نیاز دارم بهش. سوالات زیادی داشتم؛ ترس و استرس عجیبی باهام بود. توی تیم تاک بارها پیش میومد زمانی که با بچه ها صحبت میکردیم، احمد مشغول آشپزی بود. من خیلی سعی میکردم بی اینکه ازش سوالی بپرسم به کاراش توجه کنم. چرا انقدر بی استرس داره هم آشپزی میکنه و هم با ما حرف میزنه. خب احمد هم نابیناست. تو چرا هی
سلام به عزیزهای آشنای محله. هوای دل هاتون بهاری و آسمون پروازهاتون بلند و صاف! گاهی خاطرات عجیب شیرینن. به خصوص زمان هایی که بی مقدمه شبیه یک دسته مهمون سرزده و بی اطلاع…! دلم یک کاری می خواست. کاری که لذت رو ازش حس کنم. کاری جدا از یکنواختی های روزمره ی این روزهای عجیب و غریب. دل چندتامون همزمان این رو خواست؟ نشمردم. نشمردیم همدیگه رو. فقط به خودمون که اومدیم دیدیم باز رسیدیم به هم. سر همون تلاقی آشنای همیشگی. این دفعه چی؟ نه مناسبتی هست که برنامه بریم نه موضوعی هست که بهش بچسبیم. کی از بینمون نق زد که: -گُشنَمِه. اصلا من گُشنَمِه!
سلام بچه ها چطورین؟ بعد از دو هفته تاخیر اومدم با یه برنج خوشمزه و پر از عطر. امیدوارم که لذت ببرید از برنج. شمارو به خدای بزرگ می سپارم
سلام بچه ها حالتون چطوره؟ امیدوارم که حسابی این روز ها لبریز از شادی و آرامش باشین. امروز قراره با هم دیگه یه املت خوشمزه درست کنیم. آماده این؟ پس این شما و اینم یه املت باحال روزتون قشنگ
سلااااام بچه ها حالتون چطوره؟ خیلی وقت بود که هیچ پستی نذاشته بودم حسابی دلم براتون تنگ شده بود. یه زمانی یکی دو سال پیش توی پستایی مثل این و این یه سری پادکست های آشپزی از تجربیاتی که خودم به دست آورده بودمشون، منتشر می کردم. اما چون به شدت به قول پریسا احساس می کردم انتقال دهنده خوبی نیستم، تصمیم گرفتم که این کار رو به بلد تر ها بسپارم. اما با استفاده از بازخورد هایی که بعد از اون دو تا فایل گرفتم فهمیدم که انتقالم ای همچینم بد نیست. و تصمیم گرفتم این سری از پادکست هارو ادامه بدم. به امید این که همنوع های
با سلام خدمت شما خوانندگان عزیز که همواره با پیشنهادها و انتقادهای خود به دستهایم نیروی بیشتری میبخشید. در ابتدای این قسمت لازم میبینم از شما دوستان سپاسگزاری کنم. از دوستانی که به نوعی از ستون خانه داری به سبک نابینایی روزنامه ایران سپید انتقاد دارند نیز ممنونم که لطف کرده، این قسمت را میخوانند. اما پاسخ به پرسشهای شما: 1. راجع به پاک کردن حبوبات پرسیده بودید. باید گفت روشهایی مانند سر ریز کردن (حبوبات را در ظرفی بریزیم و مجدداً ظرفش را عوض کنیم تا سنگهایش ته ظرف دیگر بماند) یا شستن آنها را برای جدا کردن ناخالصیهایشان، توصیه نمیکنم. زیرا با شستن تنها چوبها یا جوهای
سلام دوستان. بالاخره بعد از سپری شدن زمان زیادی کمی وقت پیدا کردم به سایت محبوب گوشکن و شما دوستان سر بزنم و از اون جایی که قول داده بودم تجربه ام رو از پختن اولین املت به صورت یک پست منتشر کنم حالا به این وعده وفا می کنم؛ امید که مقبول افتد. من در پختن غذا های یک قسمتی چنان که در یکی از شبنشینی ها گفتم مشکل چندانی ندارم و مسأله جدی من تا هفته پیش غذا هایی که با چند ماده خوراکی طبخ میشن بوده و الآن نه این که کامل حل شده باشه ولی در حال تکمیله و کم کم آشپز ماهری خواهم شد.
سلام و صد سلام حتما توي اين روزها شاد و شنگول هستين ديگه. عيد فطر و تعطيلات و احتمالا سفري چيزي و از طرفي هم پايان مذاكرات هسته اي و آثار دلچسبش. من كه انگار حال و احوالم خوبه، اونقد كه سر ذوق اومدم يه فايل ضبط كنم و تقديم كنم به همه دوستان هم محله اي. شيريني توافق هسته اي يا شيريني عيد فطر يا هر چي خواستيد حسابش كنين. آخه فايلم شيرينه. آموزش يه غذاي خوشمزه شيرين. توضيحش اينه كه آموزش فرني هستش. درسته آموزش فرني رو كه ميشه از كسي پرسيد يا توي سايتا خوند و درستش كرد ديگه. اما من اومدم آموزشمو مناسب سازي كردم.
بریل مانیتور. 2002 نامه ای سرگشاده به یک نابینا: انتخاب هایی که میتواند زندگیت را تغییر دهد نگارنده: مایکل بولیس مترجم: مجتبی خادمی ورنامخواستی یادداشت سردبیر: مایک مدت زیادیست که عضو فدراسیون ملی نابینایان آمریکاست و اخیرا از ارگان به مریلند آمده است. او علاوه بر حیطه ی توانبخشی در حیطه ی کسب و کار های خود نیز مشغول به فعالیت است. مایک به تازگی آزمون دشواری را که برای اخذ مدرک ملی تحرک و جهتیابی (NOMC) از مجمع ملی مدارک حرفه ای نابینایی لازم است، پشت سر گذاشته است. این اولین نامه از سری نامه های سرگشاده ایست که مایک تصمیم به نوشتنش گرفته است. این نامه، پر
مواظب باشیم! ما نمیبینیم، اما آنها میبینند: لابد شما هم تا کنون با رفتارهایی از جانب برخی نابینایان در محیطهای جمعی رو به رو شده اید که میتوان از آنها به رفتارهای نابینایی البته با بار منفی یاد کرد. مثلاً گروهی از نابینایان در سالنی حاضر میشوند، یکی از این افراد ساعت گویای خود را روشن میکند، ناگهان میبینید که موجی از روشن کردن ساعتهای گویا سالن را در بر میگیرد که هرچند از جنبه ی روانشناسی درون گروهی نوعی برقرار کردن ارتباط گروهی و خبر از حضور نابینایان دیگری در محیط است، اما این رفتار تأثیر خوبی بر سایر افراد حاضر در جلسه نمیگذارد یا برخی نابینایان به
سلام به همه ی دوستان عزیز حدودا یه هفته پیش خانم فرشته حسینی مطلبی در این مورد گذاشتن که ما می تونیم آشپزی رو به صورتی آموزش بدیم که برای نابینایان مفید تر باشه و خودشون خیلی زیبا و روان پخت برنج رو توضیح دادن. من هم تصمیم گرفتم در این امر تجربیاتم رو کم کم بنویسم. امروز می خوام روش درست کردن سیب پنیر با قارچ و ژامبون رو آموزش بدم. این یه پیش غذای خیلی خوب در کنار غذای اصلی می تونه باشه. خودم اون رو خیلی دوست دارم و اخیرا توی یک مهمونی درستش کردم و خیلی مورد استقبال قرار گرفت. خوب حالا بریم سراغ مراحل
سلام، آیا از این که تا حالا در امر آشپزی دست به سیاه و سفید نزدید احساس رنگین کمانی میکنید؟ آیا شما از اون دسته آقایانی هستید که معتقدید خانم باید تمام 30 روز ماه رو به اندازه سه وعده غذایی با آشپز خونه قرارداد داشته باشه؟ آیا شما از اون دسته خانم های فمنیست افراطی هستید که آشپزی خانم ها رو منجر به از بین رفتن تساوی حقوق زن و مرد و در نهایت متلاشی شدن قانون جهان میدانید؟ خب جزو این گروه ها نباشییییییید، البته لطفا! میپرسید چطوری؟ خب ببینید دوستان، بنده قصد دارم یه کلاس آشپزی راه بندازم بیشتر هدفم هم خانم ها هستند در مرحله
سلاام و هزار سلام به شما بهترین دوستان و همسایه های گلم . اول ازتون خیلی معذرت میخوام که آموزش ها رو این قدر دیر واستون میزارم و دوم میخوام از دخترا و پسرایی که آشپزی بلدن و میتونن خوب توضیح بدن خواهش کنم که پست آشپزی بزارن و نزارن رستوران ما تعطیل بشه و این سامان بیاد و بسات قلیون و قهوه خونش رو راه بندازه 🙂 از عمو قنبر عزیز هم ممنونم که به من در گذاشتن پست های آشپزی کمک میکنن .. طرز تهیه ی دسر ژله بستنی … این دسر خیلی آسون هست و زیاد هم خرجی نداره … مواد لازم واسه دسر ژله بستنی