ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- بهروزرسانی، از تاریخ هشتم فروردین با پخش کتاب “آن روزها(الایام)”، در برنامه صدای کتاب از رادیو گوشکن در خدمتتان هستیم.
- خبری مهم با طعم زیست شناسی
- نشریه جهان آزاد، شماره 67. مبارزه ما برای دسترسی، بخش سوم، پایانی
- مروری بر پستهای محله نابینایان در اسفندماه 1401!
- به مناسبت فرا رسیدن نوروز 1402، بیست و چهارمین هاتگوشکن محله نابینایان تقدیم به شما
بایگانی برچسب: s
زنگ انشا
موضوع انشا: ترحم نعمت خداست آورین جانآورین پاک را، آنکه کرد اندر سر ما خاک را. امروز که یکشنبه است به روال هر دوشنبه که آخرینش حدود شش ماه پیش بود، یک انشای دیگر از ما ساطع شد که امیدواریم … ادامهی خواندن
هیچوقت منو تنها نذار
چند ساعتی بود که دنبالش میگشتم. ای کاش اصلا به حرفش گوش نمیدادم. دیگه خسته شده بودم. نزدیک به سه ساعت بود که کل خونه زیر و رو کرده بودم. اه اه خسته شدم. رفتم یه گوشه نشستم و زدم … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صحبت های خودمونی
برچسبشده امید, انشا, تنهام نذار, حرفای خودمونی, متفرقه.
37 دیدگاه
دلم گرفته
سلام خداجونم. خوبی? میخوام باهات یکم درد دل بکنم تا شاید این دل لعنتی,این بغض یکم سبک شه . خدایا دلم گرفته از همه آدما از بنده هات از خودم حتی از خودت خدایا دلم گرفته از اونایی که … ادامهی خواندن
زنگ انشا
موضوع انشا: اردوی سوم محله را چطور گذراندید؟ ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی, طنز
برچسبشده اردو, اردوی جمعه, انشا, این هفته یک اردو و یک دفتر خاطره, خاطره ماندگار از1سفر به یاد ماندنی, زنگ انشا
53 دیدگاه
صدای زندگی: اولین انشا
سلام و صد سلام به همه ی هم محله ای های با مرام. از یه بچه یه سه ساله پرسیدم در چه وضعی؟, جواب داد: در وزن بزرگ. خلاصه ی متن این که نام مادرش گوشت و برنج بود و … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, داستان و حکایت, صحبت های خودمونی, طنز, کودکان و نونهالان
برچسبشده انشا, اولین انشا, برگی از دفتر انشا، صفحه ای از دفتر خاطرات, کوتاه ترین انشای من, یک انشا یک خاطره
14 دیدگاه
یک فنجان لبخند: انشائ خواندنی یک بچه کوچولو در مورد ازدواج
سلام دوستان. خوبید؟ امروز براتون یک انشائ طنز آوردم. بخونید و لذت ببرید. . . . هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به … ادامهی خواندن
منتشرشده در صحبت های خودمونی, طنز
برچسبشده انشا, انشا طنز, انشای باحال, انشای بچه کوچولو, انشای بچه کوچولو در مورد ازدواج
13 دیدگاه
اینجا همه چی در همه!
امروز میخواهم بنویسم. از همه چی. خب اول میریم سراغ امتحانا. شنبه که دینی داشتیم. خوب بود. دو شنبه که علوم داشتیم. اون از خوبم خوبتر بود! من عاشق علومم. سه شنبه انشا و چهارشنبه هم املا دادیم. تا اینجاش … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی, طنز, کودکان و نونهالان
برچسبشده امتحان, امتحانات, انشا, در هم, مدرسه, نوشته ی در هم, همه چی در هم
11 دیدگاه
سخنی با شما (در آرزوی پرواز: بازخوانی انشای یک کودک معلول ذهنی)
بسمه تعالی در آرزوی پرواز: بازخوانی انشای یک کودک معلول ذهنی متن سخنرانی ناصر سرگران دانشجوی دکترای حقوق بینالملل دانشگاه تهران به مناسبت گرامیداشت روز جهانی معلولان در نشست تخصصی حمایت از حقوق معلولان در مؤسسه مطالعات حقوق … ادامهی خواندن
اولین پست من ده سال دوری از کامپیوتر
سلام دوستان از این که در جمع شماام خوشحالم .حدود ده سالی بود که با کامپیوتر کار نکرده بودم و اطلاعی از صفحه خوان و این جور چیز ها نداشتم تا این که ماه رمضان پارسال از طریق یک نابینا … ادامهی خواندن
رنگ معلم در تابلوی خلقت
نام: زهرا نام خانوادگی: گلگشتی پایه: چهارم گروه: نابینا موضوع انشا: در تابلوی خلقت مهر و محبت معلم را با چه رنگی نقاشی میکنید؟ به نام خدا من مهر و محبت معلم را با رنگ قهوه ای نقاشی میکنم چون … ادامهی خواندن
نان حلال ، نان حرام
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي ……………………………… آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه … ادامهی خواندن
موضوع انشا: اول آبان چه خبر؟
(بیشتر…)
منتشرشده در اخبار, صحبت های خودمونی
برچسبشده آبان ماه, انشا, حال نوشت, دانشگاه, ذرت, ماجرا, مجتبی خادمی, هوای پاییز, یادداشت
3 دیدگاه