دستهها
دقيقا كوشي؟
ببين، چطور از تو بنويسم! دلم تنگ شده. خيلي وقتي ميشود نديدمت. بخواهم حسابش را بكنم، نزديك به پنج هفته از آخرين باري كه مثل يك فرشته ي خوش خط و خال از تنم بالا رفتي ميگذرد. پنج هفته از آخرين باري كه خودت را روي تنم كشيدي ميگذرد. پنج هفته از آخرين باري كه مرا بوسيدي و نوازشم كردي ميگذرد. پنج هفته، براي من زيادي زياد است. نكند نرخ دلار روي انصاف هم تاثير گذاشته است! پنج هفته اي ميشود كه بعد از ظهر هاي من از شيطنت هايت خالي شده اند. ببين، پنج هفته از آخرين باري كه خط قرمز ها را با هم رد كرديم ميگذرد