دستهها
سقوط در كانال
فقط همينو بگم كه در عين شادي و خوشحالي حالم خيلي خرابه. ديشب رفته بودم خونه داداشم و امروز در راه برگشت تا داشتم ميومدم دانشگاه، در راه ايستگاه اتوبوس، يك تكه از پل شكسته بود و چنان سقوط كردم داخلش كه با پوز نقش كانال و زمين شدم. خيس و گلي و نكبت مال با پايي خوني و نكبت مال و هيچي ديگه. چي انتظار داريد بشنويد. اولش فك كردم پام شكسته كه نشكسته بود. كانال تا سينه ام بود. گود گود. خودما به زور كشيدم بالا و حال عموميم بد نيست. مرده شور دولت و بهزيستي و همه را ببرند اصلا. نه عصاي درستو حسابي، نه معافيت