ورود به محله
تغییر اندازه ی متن
جستجوی قدرتمند محله
-
نوشتههای تازه
- نشریه جهان آزاد، شماره 13: بیاییم خود را با اجتماع سازگار سازیم: آموزش حرکتهای اشاره به کودک خود.
- زاده شبای بهمن! چه عزیز بودن تو! عبدالله تَوَلُّدِت مُبارَََََک!
- اولین شماره مجله الکترونیکی نابینایان ایران منتشر شد
- قسمت هشتم اضافه شد. فصل دوم برنامه رادیویی داستان دستان، با موضوع تحلیل ردیف موسیقی ایرانی به طور تخصصی، کاری از رادیو گوشکن
- کدام یک از فیلمهای مطرح کودک و نوجوان، برای این گروه از نابینایان توضیحدار میشوند؟
بایگانی برچسب: s
در مدرسه؛ بخش دوم
اولین و مهمترین مشکلی که من در آغاز دوران معلولیتم با آن مواجه شدم، مدرسه و تحصیل بود. نه معلمان، نه دانشآموزان و نه هیچیک از کادر مدرسه نمیدانستند که با یک کمبینا یا نابینا چگونه برخورد کنند. هیچ کدام … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, آموزش های رایگان, اجتماعی, خاطره, روانشناسی, صحبت های خودمونی, مقاله ها
برچسبشده آموزش تلفیقی, آموزش دانش آموزان معلول, آموزش فراگیر, آموزش معلمان, پذیرش معلولیت, تحصیل دانش آموزان نابینا, چگونه با دانشآموزان دارای معلولیت برخورد کنی, دانش آموز, دانشآموزان دارای معلولیت, دانشآموزان کمبینا, دانشآموزان نابینا, در مدرسه, در مدرسه بخش دوم, زندگی بدون توقف, فرهنگ تعامل با دانشآموزان دارای معلولیت, کم بینا, محله نابینایان, مدرسه, مدرسه سواد رسانهای رسا, نابینا
۱ دیدگاه
به روز شدن کتابخانه محله نابینایان با اضافه شدن چندین کتاب جدید.
یک سلام گرم در این روزهای سرد به شما مخاطبین و خصوصا شما دانشآموزان و معلمان گرامی. امیدوارم که روز و روزگارتون خوش و خرم باشه و خودتون رو برای امتحانات نیم سال اول تحصیلی آماده کرده باشید. این بار … ادامهی خواندن
منتشرشده در صوتی, کتاب, کتاب صوتی
برچسبشده پایه های تحصیلی, دانش آموزان, کتاب, کتاب درسی, کتاب صوتی, کتاب کمک درسی, کتاب گویا, کتابخانه, کتابخانه دانش آموزی, کتابخانه دانش آموزی محله نابینایان, محله نابینایان, مدرسه, معلمان, نابینایان
4 دیدگاه
خاطره روز اول رفتن من به کلاس پنجم!
سلام هممحلیها و دوستای گلم! امیدوارم که مثل من و مثل همیشه حالتون خوب باشه، سرحال و سلامت باشید! امروز تصمیم گرفتم خاطره روز اول رفتنم به مدرسه را براتون تعریف کنم. آهان راستی منظورم از روز اول مدرسه، روز … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده بزرگمهر, خاطره, خاطره روز اول مدرسه, دانش آموز نابینا, دوران کرونا, رفتن به مدرسه, روز اول مدرسه, کرونا, محله بزرگمهر و نونهالان نابینا, محله نابینایان, مدرسه, نابینا
21 دیدگاه
معرفی سايتي برای آموزش رياضي به نابينايان
زندگی با ضعف بینایی یا نابینایی مترادف زندگی با کیفیت پایینتر نیست؛ مهمترین نکته که نباید از نظر دور نگهداشتهشود؛ این است که با ضعیف شدن یک یا چند حس، بقیه حواس قویتر شده تا جبران ضعف در یک یا … ادامهی خواندن
منتشرشده در آموزش, آموزش های خریدنی, آموزش های رایگان, اخبار, اطلاع رسانی, کودکان و نونهالان, گزارش, معرفی ابزار
برچسبشده آموزش, آموزش ریاضی, آموزش ریاضی به نابینایان و کمبینایان, ابتدایی, اصفهان, انجمن, انجمن موج نور اصفهان, خانه ریاضی, دانشآموز, ریاضی, کتب درسی, کمبینایان, مدرسه, معلم, موج نور, نابینایان, وسایل کمکآموزشی
18 دیدگاه
پستوی خاطرات (۴): قسمت آخر از به یاد آن روزها
بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! چند هفته پیش شنیدن صدای هیاهوی دانشآموزا حسابی دلمو هوایی کرد. یه مدرسه نزدیک خونه ماست که اگه پنجره یا در بالکن باز باشه، صدای دانشآموزا بهویژه موقع اجرای مراسم صف صبحگاهی به … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی
برچسبشده امتحانات خرداد, امید فردا, اول دبستان, ایام مدرسه, پستوی خاطرات, پنجم دبستان, تابستان, تلاش گروهی, حسرت, حسرت دیروز, خاطرات کودکی, خاطرات مدرسه, خرداد, خستگی, دانشآموزی, دبستان, درس خواندن گروهی, دهه هفتاد, دوران دانش آموزی, دوران دبستان, شاگرد اول, شهریور, غرور, فصل امتحانات, مدرسه, مطالعه آزاد, مغرور
20 دیدگاه
از این روزای من چه خبر؟؟
4شنبه، 26 مهر 1396. از دیروز هوا یکم سرد شده. این سرما رو دوست دارم. این سرما نه سوز داره، نه دل رو میلرزونه. این سرما، نفسهای پاییز عاشقه که نوید روزها و شبهای عاشقی رو میده! ساعت 6، چشم … ادامهی خواندن
بالاخره امتحاناتم تموم شد!
سلااااااااااااااام به همه شما گوشکنیای عزیز و باحال خوبید؟ خوشید؟ چه خبرااا خوب خوب امتحانای من تمووووووووووووم شد خیلی خوشحالم خیلی البته از بیستم تموم شد الآن پست می زنم خخخخ ولی به هر حال تموم شد رفت پی کارش … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, صحبت های خودمونی, طنز, کودکان و نونهالان
برچسبشده امتحان, دانشآموزان, دانشجویان, سه ماه تعطیلی, ماه رمضان, مدرسه
15 دیدگاه
خاطراتی از جنس شب! بخش سوم:
سلامی گرم, در این شب سرد زمستانی خدمت شما دوستان هم محله ای … با قسمت سوم خاطراتم در خدمت شما هستم: دوران راهنمایی هم بالاخره تمام شد و وارد دبیرستان شدم. بعد از یک عالمه فکر کردن و کلنجار … ادامهی خواندن
ارتباط بین مدرسه (تعلیم و تربیت) و سایر نهادهای اجتماعی
با عرض سلام و شادباش حضور هم محله ای های فرهیخته، انشااله که ایام به کام و قایق دلهایتان بر اقیانوس آرامش غوته ور است. راستش چند روز پیش یکی از دوستان ارتباط بین تعلیم و تربیت را برای یک … ادامهی خواندن
خاطره ی فرار از مدرسه!
ضمن درود فراوان و عرض ادب! خدمت دوستانی که هنوز در آلاچیق نشسته اند و منتظر شنیدن یکی دیگر از خاطرات شیطانی هستند: یاد آن روزها به خیر کلاس سوم راهنمایی بودیم از خوابگاه تا مدرسه راهنمایی شبانه حضرت قائم … ادامهی خواندن
مدرسه رو به مدت ییه هفته گذاشتم کنار میخواید بدونید واسه چی؟
با سلاااام و به درود خخخ حالتون چه طوره من که خوبم شمارو نمیدونم لازمم نیست که بدونم خخخخخخخخخخخ هیچ چیز اون اول پست یاد یکی از مجریای فارسی که تو خارج از کشور برنامه اجرا میکنه افتادم که تعریف … ادامهی خواندن
دانلود کتاب خواندنی 35 کیلو امیدواری از آنا گاوالدا با ترجمه آتوسا صالحی
کتاب «۳۵ کیلو امیدواری» نوشته آنا گاوالدا( -۱۹۷۰)، رماننویس فرانسوی است. او یکی از نویسندگانی است که طی چند سال اخیر توانسته به یکی از پرمخاطبترین نویسندگان در ایران و جهان تبدیل شود. اکثر داستانهای او رگههایی عاشقانه دارند و … ادامهی خواندن
منتشرشده در داستان و حکایت, صوتی, طنز, کتاب, کتاب صوتی, کودکان و نونهالان
برچسبشده 35 کیلو امیدواری, از مدرسه بدم مییاد, تنفر از مدرسه, کتاب صوتی, مدرسه
15 دیدگاه
قدری با مجتبی در سوم مهر 95
سلام. سلام. سلااااام! بچه ها؟ بزرگتر ها؟ کوچیکا؟ پیرا؟ جوونا؟ خردا؟ کلونا؟ خوبید؟ خوش میگذره؟ عقبیا حال می کنن؟ دستا شله! معمولا همه میدونید وقتی این شکلکی شکلک در میارم، یعنی وقتی تیترک پستکام این ریختکی میشه، یعنی از همه … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, اخبار, اطلاع رسانی, خاطره, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده امورات سایت, تصمیم مدیریتی, تیم جدید, خاطره, دانشآموز, دانشگاه, لهجه, مدرسه, مهاجر, ویرایشگر
170 دیدگاه
دانلود نرم افزار apkeditorpro برای ویرایش برنامه های اندرویدی بدون کد نویسی
سلاااااااااام خیییییییییلللللللللی خوشاومدید به پست من از همین اول تموم شدن تابستون رو به بچه ها و خودم تسلیت میگم اما حالا بریم سراغ این پست که میدونم به خاطر اون اینتر زدید من برای شماها یه برنامه ی باحال … ادامهی خواندن
منتشرشده در اندروید, تلفن همراه, صحبت های خودمونی, نرم افزار های کاربردی
برچسبشده اپک, اندروید, تابستون, کامنت, مدرسه
14 دیدگاه
یکی از خاطرات دهه شصت به شعر
درود به دوستان عزیز. می خواهم امروز با آوردن شعر زیر یادی کنم از خاطرات بچه های دهه شصت یا نهایتا نیمه های دهه هفتاد که حال و هوایشان دیگر تکرار نمی شود. بچه های امروزه جور دیگری هستند یا … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, شعر, کودکان و نونهالان
برچسبشده بچه های دهه شصت, خاطرات, خاطرات سرزمین مادری, دبستان, درسهای کتاب فارسی, دهه شصت, مدرسه, نسل جدید
15 دیدگاه
اینجا همه چی در همه!
امروز میخواهم بنویسم. از همه چی. خب اول میریم سراغ امتحانا. شنبه که دینی داشتیم. خوب بود. دو شنبه که علوم داشتیم. اون از خوبم خوبتر بود! من عاشق علومم. سه شنبه انشا و چهارشنبه هم املا دادیم. تا اینجاش … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی, طنز, کودکان و نونهالان
برچسبشده امتحان, امتحانات, انشا, در هم, مدرسه, نوشته ی در هم, همه چی در هم
11 دیدگاه
سرگذشت و سرنوشت کار من در مدرسه
سلام بچهها! چطورید خوبید؟ یادتونه که من پارسال از شرایط کاریم و همکارام و خودم شاکی بودم. الان سعی کردم با وجود این که شرایط همونه که هست، خودمو تغییر بدم و سعی کنم تو این شرایط نامناسب مفید باشم … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده آرزو, آزمون استخدامی, آشفتگی, آموزش پرورش, اضطراب, اعتماد به نفس, انگیزه, برنامه ریزی, تأثیرپذیری, تأثیرگذاری, تدریس, تقسیم وظایف, جایگاه, جلسه, خانواده, خودشناسی, داستان, دانشآموز, درد دل, درس فارسی, دلایل رفتارهای غلط, رابطه دوستانه با دانشآموزان, رضایت شغلی, رفتارهای غلط دانشآموزان, شرایط بد, عشق, کنایه, کودکی و نوجوانی, مدرسه, مشورت, معلم, مفید, نابینا, نمایش, همکار, وظیفه
32 دیدگاه
شهر خاطره های پوریا (قسمت 1)
سلام، سلام و هزاران سلام به شما اهالی محله. خوبین؟ خوشین؟ چه خبرا؟ از اون جایی که من هم مثل خیلیا اهل خاطره و خاطره بازی هستم از این به بعد خاطرات تلخ و شیرینم رو در قالب پستی به … ادامهی خواندن
منتشرشده در خاطره, صحبت های خودمونی, طنز
برچسبشده خاطرات تلخ و شیرین, شهر خاطره ها, کودکی پوریا, مدرسه
18 دیدگاه
چرا این خواب های وحشتناک دست از سر من برنمیدارن
دنبالم گذاشته با اون کابل سیاهش به جونم می افته ازش خواهش می کنم نزنه میگم من که کاری نکردم ولی اون بی توجه به حرفم فقط میزنه میگم تو را خدا بسه به خاطر کاری که نکردم میگم غلط … ادامهی خواندن
منتشرشده در اجتماعی, خاطره, داستان و حکایت, روانشناسی, صحبت های خودمونی
برچسبشده خاطرات مدرسه ی شوریده, خاطره, خاطره ی مدرسه, شوریده, مدرسه, مدرسه ی شوریده
39 دیدگاه
اولین پست من بیا تو زوووووووووووووووود
سلاااااااااااااام ما هم اومدیم اسم من مهدی هست و من مشغول یاد گرفتن کار با اینترنتم. درباره ی من زیر همین نوشته میتونید بیشتر بخونید. چون این نوشته ی من ی کمی کم بود، فکر کنم آقای خادمی یا یکی … ادامهی خواندن
منتشرشده در بازی, صحبت های خودمونی, کودکان و نونهالان
برچسبشده اولین پست, بازی, دانش آموز نابینا, عابدی, مدرسه, مهدی, مهدی عابدی
26 دیدگاه