خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

سفرنامه‌ی یک نابینای تنها به یزد قشم و شیراز در نوروز 97

مقدمه متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه، در سفر دلچسبی که عید تجربه کردم، وسیله‌ای برای نوشتن در اختیار نداشتم، یا اگر هم داشتم، برای ثبت خاطراتم از آن استفاده نکردم. این سفرنامه، از چهارده فروردین، یعنی یکی دو روز پس از پایان سفرم شروع شد به نگاشته شدن، و طبیعیست که با توجه به حافظه‌ی ماهیوار من، بسیاری از جزئیات را فراموش کرده باشم، توالی بسیاری از اتفاقات را از یاد برده باشم، و اسامی و وقایع حتی مهم نیز از ذهنم فرار کرده باشند. در این نوشته، باید اسامی واقعی به اسامی غیر واقعی تغییر داده شده باشند، تا اشتباه‌های احتمالیم، موجب ایجاد سوء تفاهم برای هیچ شخصی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آلاچیق (۳): مهدی کجایی؟؟!

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   ضمن تبریک اعیاد ماه مبارک شعبان، به‌ویژه نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت صاحب‌الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به همه هم‌محله‌ای‌های گرامی، اول از غیبت چندین و چند روزه پوزش می‌خوام. هم‌چنین از این‌که ادامه مجموعه‌مطلب «هوش و سرگرمی» رو به موقع منتشر نکردم هم دوست‌داران این مجموعه من رو خواهند بخشید. به دام تعطیلات نوروزی افتادم و بعدش هم که حدود سه هفته اینترنت در اختیار نداشتم تا امروز که باز هم خدمت رسیدم.   و اما امروز با چند بیتی برجامانده از قصیده‌ای درباره حضرت ولی‌عصر به جمعتون اومدم. از اون قصیده که مربوط به بیش از ده‌دوازده سال پیش
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

آلاچیق (۲): گزارشی از کتاب «آدم‌ها و آیین‌ها در ایران»

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   کارلا سِرنا یک بانوی گردشگر ایتالیایی است که در وی سیاحت در قفقاز به بیماری مبتلا می‌شود. پس از بهبودی نسبی به پیشنهاد دوستانش راه تهران را در پیش می‌گیرد. حدود چهار ماه در تهران به گردش می‌پردازد. سپس از راه قزوین و رشت، ایران را به مقصد قفقاز ترک می‌گوید و گردش در آنجا را پی می‌گیرد. وی، هم‌چنین، شرح گردشش در قفقاز را در کتاب دیگری با عنوان سیاحت گرجستان از خود به یادگار گذاشته است. سفرنامه وی با عنوان «آدم‌ها و آیین‌ها در ایران»، معروف به «سفرنامه مادام کارلا سِرنا»، توسط آقای علی‌اصغر سعیدی به فارسی ترجمه شده است.
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آلاچیق (۱): قطعه شعر «شب رؤیایی»

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   اواخر دوران دبستان یا همون ابتدایی خودمون بود که پس از علاقه‌مندی به نوشتن داستان، هوای سرودن هم به سرم زد. اول راهنمایی قطعه‌ای درباره پاییز سرودم که گاهی وزن داشت و گاهی نه. گاهی قافیه داشت و گاهی نه. اگه بخوام اسم قالبشو «سپید» بذارم که وزن و قافیه داشت و نمیشه. اگه هم بخوام اسم قالبشو «نیمایی» بذارم، جداً به امثال «نیما» و «سهراب» توهین کردم. در واقع انشایی بود که به تقلید از خواهرم و دخل و تصرفات خودم درباره پاییز می‌نوشتم و حالا با کمی پس و پیش شدن کلمات شبیه یه قطعه شعر ناشیانه شده بود. اون
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

در آلاچیق شعر امشب، از لحظات ناب زمستونیتون بگین

سلام بچه ها حالتون چطوره؟ با زمستون چه میکنین؟ زمستونی که با یلدا آغاز میشه و به بهار ختم میشه. امیدوارم شروع خوبی رو تجربه کرده باشین و در ادامه هم لحظات خوشی در انتظارتون باشه. خب، این هفته هم تو آلاچیق شعرمون جمع شدیم تا بگیم و بنویسیم از زمستون و برف، سرما و لحظات شاعرانه یا بعضا سخت زمستونی. پس همینطور که از نوشیدنیهای گرم آلاچیق مینوشین، از زمستونه هاتون واسم بنویسین. منتظر شعرای نابتون هستم تا ببینیم چه کسی سلیقه برتر این هفته میشه
دسته‌ها
شعر و دکلمه

آلاچیق شعر امشب، با حال و هوای شب یلدا

سلام به اهالی با صفای محله ی دوست داشتنیمون حال و هوای دلتون چطوره؟ امیدوارم آفتابیه آفتابی باشین. امشبم توی آلاچیق پر مهر و محبتمون جمع شدیم تا ساعاتی از احساس و عشق و غزل برای همدیگه بگیم. اما امشب، آلاچیقمون حال و هوای یلدایی داره. یلدا، کلمه ای که خاطرات زیادی رو واسه ی هممون زنده میکنه، از جمعهای دور همی خونه مادر بزرگا و بزرگترای فامیل، تا حال و هوای رمانتیک و شاعرانه ای که این شب برای آدمای احساسی داره. خب، صحبت رو کوتاه کنم، همینجور که دارین از آجیلهای شب یلدا و انارها و هندونه های آلاچیق میل میکنین، از یلدا بنویسین واسمون. غزل، ترانه،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امشبی را در آلاچیق شعر من میهمان باشید

سلام بر هم محله ای های عزیز به آلاچیق شعر امشب من خوش آمدین حضور شما باعث خوشحالی منه، و از این خوشحالی به خودم میبالم از شما خواهش میکنم که روی تختهای آلاچیق بنشینین، و با چای آتشی، و شیرینی هایی که قبلا حاضر کردم از خودتون پذیرایی کنین. من هم براتون موسیقی سنتی پخش میکنم تا لذت شما از میهمانی امشب ۲چندان بشه. حضار عزیز در آلاچیق شعر؟ از شما خواهش میکنم که بعد از پذیرایی، شعری رو که فکر میکنین با خوندنش حال دلتون خیلی خوب شده، با دیگر حاضران در آلاچیق، در بخش دیدگاههای این پست به اشتراک بگذارین البته که من به راحتی از