خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

ز خاکِ خاطراتم!

  به کامِ هقهقِ سرد و خموشم، میانِ خاطِراتِ پاره پاره،   فرو در پیله ی تنهاییِ خویش، نهان در شامِ سرد و بی ستاره،   فرو در غربتی چون دیده ام خیس، به سانِ خاک، روی جاده ی شب.   غباری برنشسته روی دیوار، رها در دامنِ خاموشی و تب.   خَمود و داغ و غمناک و کر و کور، به سانِ روحِ آتش گُنگ و بی تاب.   به خونِ زخم هایم خاک رنگین، میانِ دهشتِ بیداری و خواب.   به سانِ سایه ای افتاده بر خاک، چو یلدا تلخ و تاریک و شکسته،   به سانِ قطره ی اشکی فراموش، به خاکِ تشنه ی یادت نشسته.