******** درود ******** امیدوارم خوب، خوش و سلامت باشید. امروز اومدم خدمتتون تا یه تجربه ی شخصی رو باهاتون به اشتراک بذارم، در واقع تجربه ای خاطره گونه. ببینید، من همون طور که گفتم معمولاً دیر با محیط جدید خو می گیرم، از فیزیکیش گرفته تا قوانینش. دانشگاه، خوابگاه و سلفش هم از این قاعده مستثنی نیستن. خب! زیاد نمی خوام کشش بدم. می خوام از دو رفتاری بگم که باعث شد که دیگه هیچ وقت منِ کم بینا و در واقع نابینا، تنهایی تو سلف خوابگاه غذا نخورم و همیشه غذام رو بگیرم و بیام اتاق خودم میل کنم. به یکی از رفتار های اشتباه خودم هم معترف
Tag: اعصاب داغون
درود بهاری به شما هم محله ای های عزیز. خوبین؟ خوشین؟ فکر کنم تا به حال من رو اینجا این قدر عصبانی ندیده بودید، ولی به خدا به این جام رسیده دیگه. هر کار میکنم نمیشه که نمیشه. اعصابم خیلی خیلی خیلی به هم ریخته امروز. 1. به خاطر اینکه اولاً لپ تاپ من دکمه applications نداره و نمیتونم خودم مُستَقِلانه با نرم افزار فایل زیلا واسه آپ لود کار کنم و حتماً باید یکی بیاد با موس رو فایل قرار بگیره تا گزینه upload بیاد. 2. رو گزینه آپ لود و فایل کیو کلاً میگه: unavailable 3. keyboard اکسترنالم رو بیرون آوردم که به حساب دکمه applications رو