خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

محله مجتبی و دوستان: نابینایان

درود. آورده اند که در زمانهای قدیم در سرزمین پارسیان، در بلادی که آن را اصفهان مینامیدند و آن را نصفه جهان همی دانستند، مردی میزیست بسی با اراده و خوشقلب و با دانش فراوان. گویند که وی را دانش رایانه و تلفن همراه بسیار بود و به زبان سرزمینهای دوردستی که انگلستان مینامیدندش مسلط بود. روزی این جوان برومند و دانشمند تصمیم گرفت محله ای بسازد و نام خود را بر سردر آن همی نهد. لهذا اراده همی کرد و محله این بنا نهادی و نامش را محله ی مجتبا و دوستان نامید و نشانیش را هم گوشکن نهادی. جانم برایتان گوید که وی این محله را برای
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مسابقه ی شماره دو.

سلام بر همه ی اهالی خوب و نازنین محله اعم از مرد و زن, پیر و جوان, خرد و کلان. این اولین پستی است که من به محله ارسال میکنم. امیدوارم در آینده ارتباط و تعامل بیشتری با شما داشته باشم. باری, غرض از مزاحمت این بود که به اطلاع آنهایی که نمیدانند برسانم که این جانب در مسابقه ی بیست یا 40 یا حتی بیشتر سؤالی ترانه خانم برنده شدم. و طبق قرار که ایشان وضع فرموده و ما را جز اطاعت کاری نیست, نوبت من است که موردی را در نظر گرفته و دوستان گرامیم آن را حدس بزنند. امیدوارم شما برنده ی بعدی باشید. پس معطل