خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

با تو,برای تو

این بار برای تو می نویسم ، چه بسا بسیار زود باشد یا که بسیار دیر… اما می نویسم تا بدانی که احساس خوشبختی می کنم که شب ها با لالایی تو زیر پنجره کلبه کوچکمان چشمک ستاره ها آخرین تصویر های به یاد مانده در ذهنم می شوند ، احساس خوشبختی می کنم که صدای ضربان قلبت موسیقی شبم می شود وقتی که سرم را بر روی سینه ات می فشاری ، احساس خوشبختی می کنم که چون تویی دارم و همه آرزویم که تو هم با من هم احساس شوی… گذشته ام را در رودخانه زلال کنار کلبه به دست جریان مهربون آب سپردم و دستان خالی