خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

با تو,برای تو

این بار برای تو می نویسم ، چه بسا بسیار زود باشد یا که بسیار دیر… اما می نویسم تا بدانی که احساس خوشبختی می کنم که شب ها با لالایی تو زیر پنجره کلبه کوچکمان چشمک ستاره ها آخرین تصویر های به یاد مانده در ذهنم می شوند ، احساس خوشبختی می کنم که صدای ضربان قلبت موسیقی شبم می شود وقتی که سرم را بر روی سینه ات می فشاری ، احساس خوشبختی می کنم که چون تویی دارم و همه آرزویم که تو هم با من هم احساس شوی… گذشته ام را در رودخانه زلال کنار کلبه به دست جریان مهربون آب سپردم و دستان خالی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

عاشقت بودن زیباست

یه وقتایی هست که میخوای بنویسی، ولی هرچی فکر میکنی چیزی نمیتونی بنویسی. یه وقتایی هست که هرچی میگردی،کلمات مناسب برات پیدا نمیشن. نمیتونی تو واژه ها اون چیزی که میخوای رو پیدا کنی. ی وقتایی هست، میخوای بگی. اما نمیدونی چی؟ یه وقتایی هست که همه چیز نوک زبونته ولی گفتنش انقدر برات سخت میشه که فقط سکوت میتونه بهترین راه باشه. یه وقتایی میخوای باشی. ولی نمیدونی چه طوری. میخوای انرژی باشی برای کسی که تنها علاجش شاید بودن تو باشه.ولی نیستی. یه وقتایی بوسه هات، نوازشهت، آغوشت، عمیقترین آرامش و رؤیاییترین زندگی کسی هست که زندگیته ولی تنها یک دنیا دوری ازت بهش میرسه و یه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فقط برای تو

این چند خط رو فقط برای تو مینویسم. مقابل چشمان متعجب دهها نفر و گوشهای تیزی که دارن میشنون و در میان انبوه علامت سؤال، اتفاقاً این چند خط فقط برای تو هست. آره خودت. تویی که در یک آن در غالب صدایی دلنشین، فصلی جدید از خواستن رو برام آغاز کردی. صدایی که ناگهان چنان عمیق شد که دیگه نشنیدنش نه ممکن بود و نه به صلاح. حضوری که نبودنش با هیچ توجیهی برام قابل قبول نبود و این بودن باید تا دنیا دنیا هست باشه و باشی تا باشم. بالا و پایین زندگی، همیشه بالا و پایین زندگی میمونه. هیچ وقت هیچ کس همیشه بالا نبوده. ما