خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
شعر و دکلمه

نفرین بر سفر!

در هوای سینه ای تبدار، نفرین بر سفر!، دیدگانی خسته و خونبار، نفرین بر سفر!. روحی از خشم و شرر خاموش، چون پیکِ سحر، جانی از رنج و تَعَب بیمار، نفرین بر سفر!. بی فروغ و تلخ و دردآلود، چون شمعی خموش، شاکی از دنیا و از دادار، نفرین بر سفر!. در سرای شام گه، تاریک همچون قلبِ شب، خسته و خشکیده و افگار، نفرین بر سفر!. تک درختی در خمِ پاییز، خاموش و خَمود، نقشِ سردی مانده بر دیوار، نفرین بر سفر!. یادِ خیسِ خنده های تلخ، از جورِ فلک، گونه هایی از شرر نمدار، نفرین بر سفر!. در اتاقی تار، چون یلدای بی فردای من، شامگاه و