خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

همه می دونن ولی هیچ کس نمی دونه

در هالی که در حسرت دیدن صورت دخترم هستم هزاران فکر دیگر چون طوفان به سمتم در حال حرب می وزد گویی که تمام عالم با من ستیزه دارد یک درد یا هزاران درد نمی دانم این عدالت پشت کدام کوهی مخفی شده نمی دانم شب ها رو چه جوری به صبح برسانم همش فکر و خیال, ما خدا نداریم اگر داریم پس کجاست ها چرا اون هم مخفی شده من که دارم صداش می کنم ولی حتی انعکاس صدای خودم رو هم نمی شنوم یعنی هر چه در این سکوت داد می زنم به هیچ جایی نمی رسه همش سکوت و همش تا بی نهایت یعنی من خول