خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

به دنبال ف. قسمت هفتم

با سلام خدمتِ عزیزان. گفتم که پدرِ ف. با قیافۀ غضبناک  اومد خونه ی ما و گفت داوود من تو را عضو خانوادۀ خودمون میدونستم. جوابِ حق نمک خوردن  این بود؟ گل گوشۀ جمالت. گفتم شما از بچۀ خودتون بپرسید. چه کار باید میکردم که نکردم؟ چه گریه ها چه فریاد ها که نزدم؟ ف. خودت بگو واقعا چقدر گفتم خونه ی این بابا نرو؟ چقدر گفتم نکش؟ همه اش میگفت این تن ضد ضربه هست. ضد اعتیاده. همه اش میگفت من دنبالِ سرگرمیم دنبالِ دلخوشیم. حالا بفرمایید  اینم دلخوشی. سرگرمی. دماغمو خونین و مالین  نکردی؟ پدرِ ف. گفت  والا ما چند بار دیدیم  از کیفِ مامانش پول دزدی