در عوض، میرم پیش بچه های دستفروش، میرم پیش خیابانی ها و لواشکفروش ها و آدامسفروش ها، میرم میبرمشون ی آبمیوهفروشی خعلی باکلاس، نه ی آبمیوهفروشی عادی. چرا ببرمشون ی آبمیوهفروشی عادی؟ اون ها هم مث ما دوس دارند ی جای باکلاس چیز بخورند. البته اگه اصن گیرشون بیاد. خلاصه که من دست توی دست پنجتا بچه ی قد و نیم قد، از هشت ساله تا چهارده ساله ی افغان، میریم به سمت ی آبمیوهفروشی باکلاس کنار پاساژ کوثر. اینجا اونجایی هست که همه به من و بچه ها، با حسی عجیب نگاه میکنند. انگاری که غیر از ی حس عجیب، ی لحن عجیب هم توی نگاه های این