خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت: بیست و سه مهر

صبحانه ام رابا نوشیدن یک لیوان قهوه رقیق تمام میکنم. بعد از شستن ظرفها به سراغ قفس پرنده ها میروم. پرنده ها در قفس هستند. در لانه چوبی را از بیرون باز میکنم و دستم را روی کف مفروش لانه میگذارم و نمیدانم برای چندمین بار پروردگارم را ستایش میکنم. هفته پیش مقداری علف خشک در قفس گذاشته بودم تا خودشان تصمیم بگیرند که با آن چه کنند. در طول این چند روز یکی یکی علفها را به لانه برده بودند و درهم تنیده بودند و برای خانه شان فرشی گرم تهیه کرده بودند. حالا دیگر زمانی که هوا رو به سردی میرود نگران از دست رفتن گرمای بدن