خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از امروز و دیروز و تئاتر نصف نیمه و حرف های خودمونی و کلا شهر شهر فرنگه بدو از همه رنگه بدو….

بعد از یه هفته سخت دردناک پر استرس شلوغ پلوغ یه جمعه آروم بدون درد با چاشنی هوای آزاد و طبیعت و رودخونه و توت فوق العاده بی نظیره خیییلی….. * بعد از پهن کردن بساط مون کنار رودخونه, یکی دوتا شاخه درخت پیدا کردیم و تا می تونستم یعنی می تونستیم من و مامانم زدیم داخل آب و وااای خخخخخخ تموم جونمون خیس شده بود ولی خیییلی چسبید, بابام یه کم دعوامون کرد گفت: زشته نزنید ولی ما گفتیم: کسی که ما رو نمیشناسه بذار خوش بگذره و اونم دیگه هیچی نگفت و ما رو بگی اسااسی لذت بردیم از زاینده رودی که خدا رو شکر پر آب