خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

نقاشی یک نابینا

در گالری موسیقی ملایمی در حال پخش شدن است. عده ای مشغول تماشای تابلوهای نقاشی هستند که مردی با لباس سیاه بعد از ورود و دیدن تعدادی از تابلوها به تابلویی می رسد که ناگهان با فریادی حاکی از تعجب به آن خیره می شود: مرد: این منم… منم… گویی در آینه می نگرم… نقاش این تابلو من را می شناسد…. صاحب این اثر کیست؟ برای لحظه ای همه به سمت او برمی گردند و نگاهش می کنند. ) مرد با نقاشی نابینا مواجه می شود نقاش: خوش آمدید. مرد به نقش و نقاش با حیرت نگاه می کند و افراد حاضر به سمت آن دو نگاه می کنند.
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

راهنماییم کنید بچه ها…

درود بر و بچ گل محل…قرار بر این بود که من فقط یه رهگذر باشم و پست نذارم!!! هر دفعه یه کامنتی بذارم و رد شم…ولی چه کنیم که روزگار لاکرداره و آدم رو حرف خودشم نمیتونه وایسه!!! عجب…. همونطوریکه اکثرتون خبر دارین، قراره یک نمایشگاهی داشته باشیم مختص دوستان نابینا… انشا الله… همین طور که دارم کار میکنم، هر تابلویی را که میکشم، می مونم که الان واسه ی اینم باید توضیح بذارم یا نه!!! تابلوهای اصلی توضیح داره به خط بریل، هم فارسی، هم انگلیسی!یعنی این توضیح دارها اصلیا هستند و بقیه زیر مجموعه ی این اصلیا… تابلوهای اصلی توضیحات خیلی کلی داره، یه جوری که شما