خیلی اتفاق افتاده بود که پیشِ اعضای خانواده، فامیل، مهمونها، همسایهها، رفقا، دراز بکشم؛ ولی هرگز پیش نیومده بود در حضور هیچ کودوم از شاگردهام یا والدینشون دراز بکشم. دیشب اما این اتفاق افتاد. علیِ دهساله، به همراهِ پدرش، و دخترخالهی یازدهسالهی علی، هر سه منزل من بودند. کمی که به بچهها زبان تدریس کردم، خسته شدم. چایی آوردم همگی بخوریم کمی خستگیمون در بره. علی با باباش و ملیکا، هر سه رفتند سمت آشپزخونه تا نبات و آبلیمو بیارن بریزن توی چاییشون. منم فرصت رو غنیمت شمردم و اول پاهامو دراز کردم، بعدشم کلا خودمو دراز کردم کفِ اتاق. نه پشتی و نه تشک. نه روانداز و نه
Tag: حوادث نابینایان
کاربران گویاساز می توانید با کلید کنترل و کلیدهای جهتی بالا و پایین در بندها حرکت کنید. امیر توکلی که مسئولیت امور معلولان منطقه 4 شهرداری تهران را بر عهده دارد، در گرد همایی تشکلهای نابینایی، مهمان ایران سپید بود. از او در مورد علت دلسردی نابینایان از کارهای تشکلی پرسیدم: یکی از مشکلات جامعه نابینایی نداشتن اتحاد است. بیشتر فعالیتهای من با بچه های جسمی، حرکتی است. به نظرم نابینایان به خاطر اینکه خود را از دیگر نابینایان جدا میکنند، باعث شده تشکلها بخوبی پا نگیرند. بچه های جسمی، حرکتی متحد هستند. کارشان گروهی است و هدفگذاری دارند و به نتیجه میرسند، اما بچه های نابینا به جای