خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سایز‌بندی پوشاک؟

خب؟ اینطوری شروع کنم که ما توی این محله خیلی در خصوصِ آرایش و پیرایش صحبت کردیم. خیلی گفتیم و شنیدیم که چطوری به عنوان یه نابینا به خودمون برسیم و مثلا ست کردن رنگ‌ها رو خصوصا خیلی از خانم‌های محله مانند رعد و رهگذر توضیح دادند. مسئله‌ای که موند و هیچ وقت حواسمون نبود درباره‌اش بحرفیم، این سایزبندیِ کوفتیه. تقریبا یکی دو سالی میشه به خاطرِ کرونا، لباس‌هام رو اینترنتی تهیه می‌کنم. دیجی‌اِستایل، دیجی‌کالا و با‌سلام سایت‌هایی هستند که اکثرا سراغشون میرم. خوشبختانه برای خریدن تیشرت، شکلش رو به یه بینا نشون میدم یا خیلی وقت‌ها حتی شکلش رو هم نشون نِمیدم و از روی توضیحاتش انتخاب می‌کنم
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

یادآوری: در خصوص مسائل سایت با مجتبی خادمی تماس نگیرید. امتیاز سایت بطور کامل به محسن صالحی تحویل داده شده

سلام بچه‌ها آقا فوت فوت. اصلِ مطلب. امتیاز سایت محله نابینایان کاملا به محسن صالحی تحویل شده و مطمئن باشید در صورتی که برای هر موردی از موارد مربوط به سرویس‌های محله با من تماس برقرار کنید، هیچ راهنمایی خاصی از طرف من دریافت نخواهید نمود. من دسترسی‌هام کاملا دسترسی‌های یه کاربرِ عادی شده، از سایت گرفته تا افتیپی و پایگاه داده و پنل کاربری و تیمتاک. بنده دیگه نه روی صحنه در خدمت شما هستم و نه پشت صحنه. هیچگونه سیاستگذاری از طرف من اینجا یا جاهای دیگه که مربوط به سرویس‌های سایت و تیمتاک و رادیو و ریموت محله باشه تزریق یا تشویق یا اِعمال نمیشه پس
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تعریف و تمجید الکی یا انگیزه‌دهی؟ مسئله این است!

زدم بیرون از خونه و رفتم به اون کترینگ که مثلا یه غذا با قیمت ارزون واسه خودم خریده باشم و بتونم وقتمو بجای آشپزی به پول‌پزی بگذرونم. بچه‌های شهرک به شدت شاد و شولوغ به گرگم به هوا و فوتبال مشغول بودند و واسشون مهم نبود که ساعت از ده شب گذشته. پسربچه‌ی شش هفت ساله‌ی صاحب کترینگ دستمو گرفت که تا مغازه پدرش راهنماییم کنه. از شانس بدم، غذا‌ها محدود می‌شد به چلو با کوبیده‌ی مرغ، چلو ماهی تیلاپیلا، و چلو خورش قیمه بادمجان. ارزونترین و در عین حال خوشمزهترینشون همون آخری بود. به قیمت فقط پنج هزار تومان صاحب یکیش شدم. تا که بر‌می‌گشتم خونه، یه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت ششم فروردین 96

سلام خوبید بچه ها؟ نمیدونم چرا الکی الکی دلم برای شما و نوشتن اینجا تنگ میشه! واسه شخص من دقیقا حس خوبیه که بتونم مثل گذشته هام سبک وبلاگ نویسی رو دنبال کنم. یه حس خودمونی ای که شاید قدیما بیشتر داشتمش و شاید هرچی جلوتر رفتیم، هی من خودمونی بودنم کمتر شد و شمام این حس غیر خودمونی بودن رو به من و نوشته هام پیدا کردید. اول اینکه دیشب یه تیکه نمیدونم سرور داشت بکاپ می گرفت یا حمله ای چیزی رو از سر گذروندیم که سایت یه کم لنگ می زد. یکی دو بار پایگاه اطلاعات محله که تمام نوشته ها و زندگانی توشه کرش کرد
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ده شایدم یازده بهمن

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

ریکوردرو سرویسو چند تا چیز دیگه

سلام بر کله های پر از مغزتون و سلام بر مغز های پر از اطلاعات‌تون و سلام بر اطلاعات پر از فایده‌تون و سلام بر فایده های پر از چی‌تون؟ باور کنید این یکیو دیگه کم آوردم ندونستم چی بنویسم. بیخیل. از آخرش شروع می کنم. ششم اینکه قراره ی ریکوردر با صد تومان زیر قیمت بخرم. فکر کنم از اون تک باطری خور ها باشه که مثل خر ده پانزده ساعت با ی باطری نیم قلمی ضبط می کنه. ریکوردر خودم خراب شده واسه همین گزارش های سطح شهرم کم شده و میخوام دوباره مثل قدیما شروع کنم. البته گزارش های قدیمیم رو هم که نگذاشتم شروع می
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

چهارم مهر چقدر افسردهست

یه افسردگی خاصی دارم. همیشه از شولوغی ها خوشم میومده و الانم مشکلم دقیقا همینه. یعنی شهرک ما که همش شولوغ بود و همه تا دو سه روز پیش جیغ و ویق می کردند، الان دیگه با اومدن پاییز و مدرسه ها و دانشگاه ها، انگاری ساعت پنجو شش بعد از ظهر که میشه، تاریک که میشه، اذانو که میگن، کلا شهر خواب میره. مثل پایی که خواب رفته باشه، مغزم تس تس میکنه. شایدم وز وزه. نمیدونم دقیقا چیه. هر گروهی هم برم، هر جمعی هم باشم، واقعی یا مجازی، خواجو یا اسکایپ، ته دلم شور میزنه. شور پاییزو، شور خلوت بودن همه جا رو. انگار این پاییز،
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امروز از کارگاه مسیر یابی تا همه چی در هم بر هم

درود خدا کنه ما رو نندازن بیرون. از سر کارمونو میگم. تازه جا خوش کردیم. تازه به این زندگی نمک هست قند نیست شکر هست پنیر نیست عادت کردیم. تازه تابستون شده میخواییم حقوق های آخر ماه رو بسپریم به دست خوش گذرانی و پس انداز و فیش آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و موبایل و شارژ ساختمون و اجاره خونه و خوراک و پوشاک و لذت بردن از زندگی. تازه داریم جون می گیریم. این از اون. اونم از این. کسایی که دلتون واسه من تنگولیده مثل من که دلم واسه شما تنگولیده، میتونید فردا پنجشنبه بیایید خانه ریاضیات هم دیگه رو ببینیم و
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بازم عیده و دیوونه منم من!

خوب. باید بگم که تا بیست دقیقه ی دیگه از زمانی که این نوشته رو شروع کردم، باید راه بیفتم به سمت محل کارم. یکی از ویژگی های شیفت کار در عصر و شب اینه که از خوش گذرانی هایم با رفقا، شب نشینی های محله، گپ و گفت در اسکایپ، قدم زدن هام در جلفا و میدان انقلاب و شام خوردن هام در رامانوس و هرمس و شاندرمن خبری نیست. دیگر از خلاقیت ها و پادکست های صوتی شاد و طنزم کمتر می توانم تولید منتشر کنم و کلا حس بودن و در ارتباط بودن در من کم می شود. شب ها اما که از سر کار بر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

جناب آقای مجتبی خادمی. مدیریت محترم پایگاه اینترنتی محله ی نابینایان. با تقدیم سلام و احترام فراوان، میلادتان خجسته باد. خخخ خخخ خخخ.

سلاااااا اااا اااا ااا ااا ااا اااام به همه ی بر و بچه های باحال، توپ، خونگرم و مهربان محله ی خودمون. چطورید یا بهترید خخخ. میگم دقت کردید این روزها پستچی چه فعال شده واسه خودش آیا؟ پستچی اینجا، پستچی اونجا، پستچی همه جا، پستچی کجا، خلاصه همه جا صحبت از پستچیه. حالا این پستچی مثل دیجیمون هی چهره عوض میکنه. یه بار شهروزه، یه بار عمو چشمه میشه، یه بار میشه دکی پرنده، یه بار میشه پریسیما، خلاصه همینطوری واسه خودش تغییر چهره میده. صد رحمت به سریال مرد هزار چهره. لا اقل اونجا مهران مدیری همش به جای اشخاص مختلفی که مرد بودن عوض میشد. این
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

املای ضعیف و غیره

حالا که خوب فکرشو می کنم می بینم واقعا چقدر ضعیف بودن املا گاهی جا ها اهمیت داشته و من بی تفاوت بودم. کاری که عصر ها انجام میدم اینه که روزانه به بیش از صد تماس جواب میدم و توی هر تماس باید مشخصات فرد تماس گیرنده رو برای تشکیل پرونده به سرعت با کامپیوتر ثبت کنم. کافیه توی یکی از پرونده هایی که دارم واسه ی نفر تشکیل میدم ی غلط املایی باشه، کلا آبروی من و شرکتی که توشم باهم میره به نا کجا آباد. آخه مشخصات هر پرونده ای که من برای تشکیل هر پرونده به سرعت تایپ می کنم، بعد از اینکه دکمه ی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

طوفان ذهنی کش‌لقمه ای، ده مرداد

درود خوب دوس دارم از همه چی و همه جا بنویسم. چیه مگه؟! میخوام خودمو رو کنم. چیه مگه؟ نگا داره؟! این کاری که اینجا میکنم شاید بشه اسمشو گذاشت طوفان ذهنی از نوع کش‌لقمه. یعنی طوفانی که علیرغم اینکه باید کوتاه باشه، بلنده! اولش بریم تو کار آمار شب روشن که معلوم نیست چطوری اینقدر زیاد نشون میده. بالاخره آدمه دیگه. کنجکاو میشه. منم گاهی عادت دارم ی کمی بلند بلند فکر میکنم. یکی از فکرامم اینه که چطوری اینقدر آمار سایت‌شون زده بالا. نه که بحث حسادت باشه ها، میدونید کمترین چیزی که من اصن بهش اهمیت نمیدم همین آماره. تا جایی که آمار‌گیر اصلی محله که
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

در ششم مرداد ساده برای خودت می نویسم

تو تنها کسی هستی که هرچی خرجت کنم، وظیفه ی من میدونی و بهم جرئت نمیدی منت بذارم سرت. تو تنها کسی هستی که اگه باهام آشتی باشی واسم ی لذت داره و اگه باهام قهر هم باشی بازم واسم ی لذت دیگه داره. با هیچ کس غیر از تو نمیشه شام رو پیتزا خورد. با هیچ کس غیر از تو نمیشه از جوجه رنگی ها گفت. تا حالا کسی غیر از تو خلوتم رو طوری به هم نزده که از این کارش لذت ببرم. کسی غیر از تو نسبت به من اینطوری بی اهمیت نیست. هیچ کس غیر تو نیست که وقتی باهاش باشم باهام باشه و وقتی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بچهت کوره. من بچه ی کور نمیخوام. ببرش خونه ی بابات!

این جمله ای که واسه تیتر نوشتم، چقدر سخت و بی‌مقدمه، مشت محکم و پر از ضربه و زورش که به زهر بی‌رحمی مسموم شده رو میکوبه به قلب مخاطبش! ی حس چندش‌ناک، ی حس عذاب‌آور و شاید گاهی ی حس تسلیم‌کننده. حسی که شمایی که توی ناز و نعمت و احترام بزرگ شدی شاید هیچ وقت درکش نکنی. شمایی که به جای مهره حساب نابینایی، چرتکه داشتی و به جای پرکینز، کامپیوتر، شمایی که یکی از اعضای خانواده به علت نابیناییت آژانس شخصیت بوده، شما شاید نتونی این حرف های تلخ ما رو قاتی زندگی شیرینت بپذیری. شما از همون شیرین هاش تناول کن، ما با بعضی از
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

کسانی که متمایلید یادداشت امروز مدیر را بخوانید. حمله به محله و احتمال خصوصی شدنش

درود به همه هم محلی های گل گلاب. گفتم ما زیادی پشت صحنه ایم. ی کمی هم بیاییم جلوی صحنه. متأسفانه یک سری حمله های شدیدی به سایت ما شروع شده و از طرف بچه های ایرانی هم نیست. یعنی تقریبا حتی فهمیدم که از طرف چه گروهی هستش. یک سری گروه هکری و مافیایی معمولا توی دنیا هستند که سایت های جهان سومی یا سایت ها و سرور های ضعیفتر یا خارجکی رو هدف حمله قرار میدند تا بعد از هک کردنشون، این مافیا بتونند از منابع کامپیوتر مرکزی اون سایت بیچاره واسه خودشون استفاده بکنند. میدونید که هر چقدر امنیت یک سایتی پایینتر باشه، حملات نتیجه‌بخش به