خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تجربه ی زیبا از بیست و چهار ساعت در روستا

مدتی بود زیادی مشغول بودم. درس و کلی چیزایِ دیگه، ولی پنجشنبه ظهر بالاخره تصمیم گرفتم برای مدتی هرچند کوتاه همه مشکلات رو زیرِ لحافی ضخیم بندازم و از خونه بزنم بیرون و کجا بهتر از روستا و منم همین کار رو کردم. وقتی رسیدم پسرایِ هم سن و سال من آماده بودن بزنن به کوه و دشت و چه بهتر از این. همه سوار یه وانِت شدیم و به طرف کوه حرکت کردیم. سر و صدا و شادی ها خنده ها گفت و گوها همه برام زیبا و آرامش بخش بود. باد با تمام قدرت به صورت ها سیلی می زد ولی کسی خیالش نبود. بالاخره یه جا