خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اشعار زیر دیپلمی

رندان خود را در زندان دل گرفتار کنند : با نام لحظه ی بی کسی گفتار کنند کمتر کس باشد خود گرفتاری سازد : گر غیر این باشد هم بخود و هم به دیگری بازد هر آنکه انگیزه اش ،اندیشه اش باشد : اندیشه دیگری در جستجوی انگیزه اش باشد ندانم بدانم چه دانی : نخواهم بگویم ندانی با خود گفتار کن و مختار شو : بیخود مگو و گرفتار مشو الهی مرا به درگاهت آگاه ساز : آگاهان را دربار درگاهت ساز آنان که جز دیده ی دیده جز نبینند : همانا که منتظرند دیده بیند تا بیندیشند خودش آسمانیست و تنهایی رو دیده : تنهایی رو آفریده
دسته‌ها
روانشناسی

مطلبی که برای من زیبا بود: ارسالی از جناب مرتضی هادیان |

خداوند از انسان چه می خواهد؟! شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت او را، نظاره می کند! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد. استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است