خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سؤال های بی جواب

سلام دوستان. امیدوارم که به لطف خدای متعال و مهربان حالتون خوب باشه. خب دوستان، امروز اومدم یه خورده باهاتون صحبت کنم. راستش، خودمم نمی دونم چی شده، هیچ جوابیم نداشتم که به مادرم بدم. داشتم دور خودم می چرخیدم که مادرم صدام کرد، گفت بیا می خوام باهات صحبت کنم. رفتم رو به روش نشستم، گفتم بفرما مادر جان. اول پرسید که چایی می خورم یا قهوه، گفتم مثل همیشه زحمت بکش قهوه بیار، فقط گشنمه یه خورده هم بیسکویت بیار، خخخ. مادرمم گفت که داری چاق میشیا، خخخخ. خلاصه، دو تا قهوه اورد با بیسکویت گذاشت رو میز که بخوریم و شروع به صحبت کردن کرد. علیرضا،