به نامِ نامی دوست, که هرچه هست در یدِ قدرتِ اوست. سلام و درود فراوانِ من بر همه ی شما همدِلانِ هممحله ای ارجمند. میدونم که بعضی از شما عزیزان منتظرِ ادامه ی گذری بر زندگی فرزین و پروین هستین. چرا گفتم بعضیا؟ چون فقط 15 نفر اشتیاقِ خود را جهتِ ادامه ی آن در پستِ نخست ثبت نمودید. من هم بهمین منظور درین مجال به حضورِ انورتان رسیدم. هرچند که در محله ی چند صد نفری این رقم و آمارِ مشتاق, از نظرِ فرزین غیرِ قابلِ قبول و انتظار است. قبل از آنکه ادامه این ماجرای واقعی را بنویسم از همه ی خوانندگانِ عزیز خواهش دارم اصلا و
Tag: داستان زندگی یک زوج نابینا
به نام الله و به نام آن وجودی که وجودم ز وجود پر وجودش به وجود آمد. درود و دو صد بدرود بر یکایک شما همدلان هم محله ای باصفا. حال و احوالتون چطوره؟ خوبیند؟ خوشیند؟ سلامتیند؟ خب خدا را هزار کرور شُکر که خیلیهاتون با صدای رسا گُفتیند بله, الحمدُ لِ الله. البته شنیدم که بعضیها هم آه کشان و غُرولُند کنان بر من غضبناک شُدید که ای بابا چه خوبی و چه خوشی؟ بله شاید شما نیز درست بگویید اما در همه حال به پاس نعمات و موهبتهای دیگری که خداوند بر ما عنایت داشته, دارند و خواهند داشت و خیلیهامون از وجود آنها غافلیم, میبایست شُکر