خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه خاطره از من

با سلام خدمت دوستان عزیزم دوستان باز اومدم خدمتتون با ی خاطره ی دیگه چند ما پیش با چند تا از دوستانم تصمیم گرفتیم بریم تهران به تهران که رسیدیم وارد میدان آزادی شدیم دوتا دختر جوان رو اونجا دیدیم که مشغول گدایی بودند خیلی ناراحت شدم رفتیم باحاشون حرف زدیم من ازشون پرسیدم چرا شما با این سن و سال گدایی میکنید? جواب دادن که ما هیچ کس رو نداریم و هیچ کس ما رو جایی استقدام نمیکنه بعد از چند تا سوال فحمیدم این ها دروغ میگن ما به روشون نیاووردیم ولی کاری کردیم این دو دختر خودشون وادار به اعتراف شدن و خودشون همه چی رو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آیا دختران حاضرند با یک پسر 30 ساله موفق نابینا ازدواج کنند؟

دوستان سلام. حالتون خوبه؟ امیدوارم از این که باز مزاحم شدم ناراحت نباشید. اگر هم باشید مقصر خودتونید که با نظراتتون به من لطف می‌کنید و بهم دلگرمی میدید تا باز مزاحم بشم. من اینطور شنیدم که:گاهی دلگرمی یک دوست آنقدر معجزه میکند که انگار خدا در زمین کنار توست. این بار با یک عنوان عجیب خدمت رسیدم که اگر تعجب کردید من هم متعجبم از این عنوان. کدوم عنوان؟ همین دیگه: دختران حاضرند با یک پسر 30 ساله موفق نابینا ازدواج کنند؟ خب حالا جریان چیه؟ بگم؟ بگم؟ خب بگو! جریان از این قراره که یک وبلاگ با نام (خانواده برتر)در یک پست از دختران این سوال رو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

برنامه یک روز یک دختر ایرانی: طنز

5 صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب….. ۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره . ۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!! ۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و… ۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش) ۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد . ۱۱