خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد غربت

تب،تشنج،دو همراه که انگار با هم همنوا شده بودند تا سرنوشتم را زیر و رو کنند. تجربه دیدن فقط برای چهل روز،آنقدر ماندنی نیست که تصوری از جهان و زشت و زیبایش داشته باشم. نمیدانم اگر در روزهای کودکیم میدانستم زمانی را پیش رو دارم که در میان آدمها احساس غربت بیتابم مینماید و عشق، احساس،اراده و تواناییم را تنها به بهانه بی فروغ بودن چشمانم نادیده می انگارند و بیرحمانه سعی میکنند مرا آنگونه بسازند که میپندارند نه آنگونه که هستم باز هم آرزو میکردم زودتر به دنیای بزرگترها قدم بگذارم؟ عده ای مقدسم میدارند و هر زمان با من رو به رو میشوند مرا تا عرش بالا