خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تلخ و شیرین خاطرات من

سلام داره بارون میاد و چقدر بارون ها با هم متفاوتند همیشه فکر می کردم بارون حال و هوای آدم رو عوض می کنه ولی امروز به این نتیجه رسیدم که شاید این حال و هوای تو هست که بارون رو تفسیر و تعبیر می کنه بگذریم خییلی دلم گرفته بود گفتم بیام اینجا بنویسم خب اولش از شیرین ها و با مزه ها شروع می کنم چون اگه مستقیم برم سر تلخونک منظور دیگه به شیرینی نمی رسیم و منم که حال ندارم دوباره بیام یه پست دیگه بزنم و این ماجرای شیرینی ها رو هم می خوام براتون بتعریفم پس بنابر این جونم براتون بگه که: من
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک دیدار بعد از 3 سال، کاملا یهویی!

صبح که از خواب بیدار شدم، هنوز درگیر استرسی بودم که از شب قبل مثل سایه همراهم بود استرسی که آزار دهنده نبود اما، از اون دلشوره های شیرین که صدای تپیدن قلبت رو میشنوی ولی دوسش داری، چون میدونی یه اتفاق خوب در انتظارته و به همون دلگرمی. *** باید میرفتم دنبال کارای تمدید پروانه کارآموزیم، پس به همین منظور از خونه زدم بیرون، به سمت کافینت همکلاسیم که خودشم کارآموزه و همیشه کارام رو میبرم پیشش. وارد مغازه شدم، مشتری دیگه ای نداشت و شروع کرد به انجام دادن کار من. ولی شماره پروانم رو که وارد سیستم کرد: (شما دارای مشکلی هستید که نمیتوانید وارد سیستم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دیدار با مادربزرگ

دیروز غروب، تصمیم گرفتم به دیدن مادربزرگ یکی از دوستانم بروم. او شش فرزند پسر دارد و در سی سالگی، بعد از شانزده سال زندگی در تأهل، همسر سی و پنج ساله اش را از دست میدهد و پنجاه سال در تنهایی، به پرورش و ساماندهی آنها میپردازد. در این فکر بودم که برای نخستین ملاقات بهتر است چه هدیه ای برای او ببرم؛ تا این که به فکرم رسید یک گلدان گل میتواند هدیه مناسبی برای این بانوی پرتجربه باشد. این بود که راهی یکی از باغهای رشت شدم و یک گلدان گل سیکلمن قرمز تهیه کردم. او قامتی کوتاه، اما جانی پر قدرت داشت که مرا به
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

اطلاعیه ی محله مورخ اول آذرماه 1394، دیدار و همدردی حضوری با مجتبی خادمی:

هُوَ الباقی بدین وسیله به اطلاع میرساند, به مناسبت درگذشت مادر بزرگوار خانم زهرا و آقای مجتبی خادمی, برنامه دیدار با ایشان و عرض تسلیت برپا میگردد. امید است حضور شما دوستان نابینا و کم بینا در این جلسه, موجب علو درجه آن مرحومه و تسلای دل فرزندان محترمش باشد. زمان: روز سه شنبه 3/9/94 از ساعت 10:30 تا 12:30 مکان: مرکز امور نابینایان دانشگاه اصفهان.  
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دیدار دوباره رعد اینبار با کم بینا

سلام بر همتون . یعنی ببین نبین کم ببین و خیلی ببین ، اصلا سلام به همگی خواننده ها . بچه ها جمع شید که براتون ی خاطره از غروب پنجشنبه دارم. غروبی خنک و مطبوع . ای وای خُنَکو که متضاد گرمه چی میخونه براتون ؟؟ ای صفحه خونا مدیونید اگه خِنگ مترادف خُل بخونید خخخخ کم درگیری ذهنی دارم ، حالا باید به خوندن این صفحه لغت نشناسای بی وجدان هم باید فکر کنم. القصه از اون جایی که رعععد بزرگ با تمام نبینها و کم ببینهای اقصی نقاط جهان طرح دوستی ریخته ، چند وقت پیش یکی از کم ببینای غیر گوش کنی به رعععد پیغوووم