سلام دوستان، خوبید؟ امیدوارم که همیشه خوشحال باشید. امروز هم یک بخش از رمان سایه های مرگ رو آوردم. آماده اید؟ خوب پس بزن بریم. . . . فصل دوم، «بخش آروین» منطقه زمانی چهارم: سه دستبند عقیق ـ ایران ـ قم ـ ساعت به وقت محلّی، نُه و بیست و پنج دقیقه صبح روز سه شنبه لیموزین سیاه رنگ با سرعت از کنار تابلوی سبز رنگی که بر روی آن با خط درشت و سفیدی نوشته شده بود «به شهر مقدس قم خوش آمدید» عبور کرد. در داخل آن ماشین غول پیکر آروین و پدر بزرگش نشسته بودند. آروین همان کت و شلوار سیاه رنگ دیروزیاش را به