خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت هشت سپتامبر

خب؟ حساب کردم با وجودی که رعد نسبتا کویر سفارش کرده مثبتبین و پر‌انرژی باشیم، و به آینده امید داشته باشیم، و اتفاقات خوب رو تیک بزنیم، به نظرم اگه واقعبینی رو کلا از زندگی بذاریم کنار، ممکنه توی شوک‌هایی که بهمون وارد میشه و باعث میشه چپه بشیم که طبیعی هم هست، سکته رو هم بزنیم که این دیگه اصلا طبیعی نیست. پس من چپه شدن در مواجهه با شوک رو می‌پذیرم چون ذات شوک اینه که ضربه بهت میزنه و پرتت می‌کنه، اما اینکه در اثر ضربه و چپه شدنم بخوام سکته هم بزنم، واسم پذیرفتنی نیست. ال‌قصه. این همه که صغری کبری چیدم، تازه میخوام سپهر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

26 خرداد 93

خوب. راستیاتش من ی آدم کلا شادم و غم ها اگرم اثری روم بگذارند زودی از بین میره. فقط خواستم یک سری واقعیت یا رویداد روزمره که هزاران بار در روز واسه هزاران جنبنده ی این کره ی خاکی تکرار میشه رو بنویسم و بگم که واسه منم اتفاق افتاد و تکرار شد. بابام بیچاره کهولت سن باباش رو درآورده و حواسش پرت شده شدید. دکتر میگه پتانسیل و آمادگی ابتلا به بیماری فراموشی رو داره ولی من میگم حتما فراموشی رو گرفته و بدجورم گرفته. مثلا دیگه منو نمیشناسه یا به زور میشناسه. اه. پستم داره میره توی فاز دلسوزی و غم و اون چیزایی که نمیخوام. اصن