خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
روانشناسی

چرا این خواب های وحشتناک دست از سر من برنمیدارن

دنبالم گذاشته با اون کابل سیاهش به جونم می افته ازش خواهش می کنم نزنه میگم من که کاری نکردم ولی اون بی توجه به حرفم فقط میزنه میگم تو را خدا بسه به خاطر کاری که نکردم میگم غلط کردم ولی بازم به کارش ادامه میده خیس از عرق از خواب می پرم فقط چند ثانیه طول می کشه تا بفهمم توی خونه خودم هستم و سال ها از اون سال های سیاه می گذره سال های سیاهی که توی یه مدرسه به نام شوریده شیرازی بر من گذشت با ظلم و ستمی که سرپرستان خوابگاه شبانه روزی به ما می کردن و هیچ فریاد رسی هم نبود