خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

دو تا کتاب فقط برای شیطونهای محله با فرمت apk و txt

خب سلام دوستان عزیز حالُ احوالتون خوبه؟ امیدوارم امروز بهتر از دیروزتون باشید. خب من با دو تا رمان خیلی باحال فقط برا شیطونهای محله اومدم. یکی اشرافیهای شیطون بلا و دیگری, دختر باید شیطون باشه. هنوز وقت نکردم بخونمشون. ولی ژانرش تنز, خنده, و کلکل هستش. اینجا با هم فرمت txt و هم فرمت apk قرارش میدم که اون عزیزانی که میخوان با گوشیشون مطالعش کنند مشکلی نداشته باشند. خلاصه و قسمتی از متن کتاب اشرافی شیطون بلا. داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه.اما خانواده ی اشرافی داره. توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه.اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون. سعی میکنه سوتی نده تا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

خاطره ی شمال 91!

خب دوستان من دوباره اومدم با کپی یه خاطره ی دیگر که قبلا با موبایل نوشته ام… همانطور که همه میدانید من غیر از خاطره نویسی کار دیگری بلد نیستم… حالا هم این شما و این هم خاطره ای دیگر از من که حالشو ندارم دستکاریش کنم و همانطور که قبلا نوشته ام اینجا میگذارمش… با عرض سلام خدمت آلاچیق نشینان ایستگاه سرگرمی! دوستان عزیز خاطره ای که برایتان تعریف میکنم از عصر سه شنبه هفتم شهریور نودو یک شروع شده و صبح یکشنبه دوازدهم پایان یافته است، گروهی از نابینایان اصفهان با خانواده برای یک اردوی تفریحی روز سه شنبه ساعت سه بعد از ظهر به سمت اردوگاهی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

برگی دیگر از دفتر خاطرات 93

ضمن درود فراوان و عرض ادب!، این هم یکی دیگر از شیطنتهای اردویی بنده که قبلا در گروهی گذاشته بودم برای دوستانی که نخوانده اند بخوانند! دوستان عزیز من دوباره آمدم با یک خاطره که برای خودم هم باور نکردنی بود و هنوز مات و مبهوت دارم به اتفاقاتی که روز پنج شنبه و جمعه افتاده فکر میکنم، واقعا من اینقدر پررو هستم، خوب بگذریم، بریم ببینیم این دو روز بر من و اعضای اردو چه گذشت! من چند سال است که در اردوهای کوتاه نابینایان اروپای ایران مجردی شرکت میکنم، سه شنبه ی گذشته برای سؤالی با معلم قدیمیم که دوستم و مسئول گروه است تماس گرفتم، وی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

الکی سرگرمی فقط برای تفریح خودم!

ضمن درود فراوان و عرض ادب! فقط افرادی که مرا دوست خودشان میدانند و خودشان با من دوست هستند اجازه دارند این پست را بخوانند…! در ضمن افرادی که کامنت نمیگذارند و اظهار نظر نمیکنند ادامه ی متن را نخوانند چون بیفایده است و بکارشان نمی آید…! دوستان من دوباره آمدم که شما را اذیت کنم…! خب حالا شروع میکنیم: یه روزی بود و یه روزگاری…! یه نابینای ماجرا جویی بود که خودش را نخود یا عدس هر آشی میکرد و هرجا ماجرایی بود وارد میشد و به جستجو و شیطنت میپرداخت، ایشان از وقتی که موبایل گویا خرید شیطنتش بیشتر شد و بیشتر به خانه ی دوستان قدیمی