خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

چوپان

اینجا، دشتیست سبز و خرم. زمین، تا جایی که چشم کار می کند سبز است آسمان، آبی. خورشید طلایی از قلب آسمان بر پهنه دشت می تابد. تابشی ملایم و بهاری. از آنها که دلت می خواهد در سایه ای بنشینی و پاهایت را بسپاری به گرمای دل پذیرش. نسیمی آرام می وزد. خوب که گوش می کنی، صدای رقص علفها را هم می شنوی. از دور صدایی می آید. چوپانی بر درختی تکیه داده است و برای گوسفندانش آواز می خواند و می نوازد. یاسین قنبری، نام یکی از دانش آموزان من است که در ابتدای سال با او و سایر همکلاسیهایش آشنا شدید. او نواختن فلوت را