چه سکوتیست به لب! چه خموش است جهان! چه سیاه است این شب! چه شراریست به جان! آه از آتشِ دل! وای بر گاهِ وداع! آه نفرین به زمین! وای نفرین به زمان! این روزها، تنها اشک است که صفا میدهد، هوای گرفتهی پاییز دلهایمان را. ای اشک! بیا که شاید تو نجاتبخش این سوزِ بیپایان باشی! خاطره پاییز امسال در محله ما، در دلهای ما، بدجوری ماندگار خواهد بود. چرا که دفترش پر از برگهای سیاهه. یکی دیگه از دوستان ما امروز سیاهپوش شد. شهابالدین فروزش امروز صبحرو بدون حضور مادرش روی خاک خدا شروع کرد! چند ساعت پیش هممحلیمون شهاب فرشته زمینیشرو از دست داد. کسی میگفت
Tag: فوت مادر
اِنّا لله و اِنّا الیه راجِعون. متاسفانه مطلع شدیم مادر گرامی سرکار خانم فاطمه جوادیان به رحمت خدا رفتن. وظیفه ی خود دانستیم این واقعه ی جانسوز را به ایشان تسلیت، برای بازماندگان گرامی آرزوی صبوری، و برای روح آن مرحوم طلب آمرزش و مغفرت کنیم. خانم جوادیان عزیز. امیدواریم این همدردی و کامنتهای پرمهر دوستان قدری از غم شما را سبک کند. با احترام فراوان. روابط عمومی محله ی نابینایان.
درود دوستان. خدا نسیب نکنه حقوق کارمندی رو ندند. والا ما که از گشنگی داریم زمینو گاز می گیریم و سنگ به شکممون می بندیم و هر دو روز یک بار برای جلوگیری از عفونت شکم و فساد سنگ ها، باید سنگ های جدید ببندیم و قدیمی ها رو باز کنیم! خخخ خلاصه که اوضاع مالی قاراشمیشه ولی با ترجمه و کلاس خصوصی ردو بد میشه تا ببینیم که حقوق بدند. بگذریم. راستی، قرار گذاشته بودیم هر ماه، پست پیشرفت و پیشبرد اهداف محله رو بگذاریم که می گذاریم ولی خیلی کار ها بوده باید توی آبان توسط من و شما انجام می شده که انجام نشده و در
سلام به همه. اهالی این محله همیشه توی شادیها و غمها کنار هم بودن. همیشه شادیها با هم قسمت شده و غمها رو هم با هم برداشتیم تا سنگینیش روی دوش یه نفر نباشه. امروز کسی که همیشه به همه انرژی داده و همیشه سعی کرده امیدوار باشه و امید به بچه ها بده، غم بزرگی رو باید تحمل کنه. مجتبی باید برای همیشه با مادرش وداع تلخی داشته باشه. متأسفانه مطلع شدیم که مادر مجتبی برای همیشه این دنیا رو ترک کرده و سایه ی یک مادر دلسوز از سر یه خانواده کم شده. یادمه مجتبی توی پستها و شناسنامش از مادرش زیاد نوشته بود. از تلاشهایی که