خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

واقعیتی تلخ از درددل یک دوست : قسمت اول

درددل رفیقی که بعد از سالها دیدمش به نام خداوند مهربان خداوند مهر و رحمت گستران سلام بر همه هم محله ایا و همه کسانی که عضو محله نیستند و فقط پست ها رو می خوانند . امیدوارم همگی موفق و شاد باشید و با اینکه تقریبا غیر ممکنه ولی غم نبینید و دلتان و لبتان همیشه از ته قلب خندان باشد . چند روز پیش یکی از دوستان قدیمم را دیدم . حدود پانزده سال بود از هم خبر نداشتیم و هر دو به گونه ای متفاوت کوله باری از شکست و پیروزی ها بودیم . رفتیم پارک شهید رجایی اصفهان و چند ساعتی با هم گپ زدیم