خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماجراهای من و آقای مسئول، قسمت نهم

درود. من توی هشت مراجعه ی قبلیم به انجمن نبینستان که همه کارش آقای مسئول هست، یعنی هم اسمش مسئوله و هم رسمش، تونستم خونه، کار و کلی چیز دیگه به دست بیارم. دیگه همه چیز فراهم شد تا بتونم یه زندگی رو تشکیل بدم. این بود که گشتم و گشتم تا نیمه ی گمشده ی خودم رو پیدا کردم. وقتی پیداش کردم، دوباره رفتم به انجمن تا ببینم آقای مسئول وام ازدواجی چیزی داره بهمون بده یا نه. وارد انجمن شدم و دیدم آقای مسئول صدای خور و پفش رفته هوا. شیطنتم گل کرد و دستامو محکم کوبیدم به هم که شش متر از جا پرید و گفت: