خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سلام بچه ها دلم خیلی تنگ شده

اصلا توی فاز تصویر سازی و خوشگل نوشتن نیسم امشب, امشب دلم خیلی خیلی واسه دوران کوچیکی هام تنگولیده! دوس دارم میشد برگردم بچگیم, اون وقتا گاهی از دوسام بودن خیلی هوامو داشتن, دسمو میگرفتن میبردنم بیرون, یا با دوچرخه یا موتور تاب میخوردیم توی شهر. داداشمم بود, اون موقع ها وقتش آزاد بود, بیرونم می برد, تابم میداد, منو با مغازه ها و دوستاش آشنا میکرد, یادمه وقتی داداشم میومد ترمینال زاینده رود منتظرم میشد که من برسم و از سرویس مدرسه پیاده شم چه قدر واسم لذت بخش بود! داداشم منو می بردم توی ساندویچی ترمینال که توی فضای سریع السیرش فقط و فقط آهنگهای لوس آنجلسی