خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

روایتی موثق و تلخ از محرومیت از تفریح به خاطر نقص بینایی

*به نام خالق همه چیز، از شادی و تفریح گرفته تا تأسف و تأثر * درود بر خوانندگان ارجمند, وقت همگی به خیر و شادی, با دلی مملو از اندوه, حسرت و درد این چند خط را می نویسم, فقط برای کمی سبک شدن بغضی که در روح و جسمم همچون غده ای سرطانی جا خوش کرده. سی دیماه سال 1393، با چند نفر از نابینایان و کم بینایان و عده ای از دوستان بینا با کلی ذوق و شوق به پارک ساحلی آفتاب رفتم, پارکی که خیر سرش بزرگترین سرسره ی سقوط آزاد در خاور میانه را دارد. این را هم بگویم که از طرف دانشگاه کارت هایی