خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

از امروز و دیروز و تئاتر نصف نیمه و حرف های خودمونی و کلا شهر شهر فرنگه بدو از همه رنگه بدو….

بعد از یه هفته سخت دردناک پر استرس شلوغ پلوغ یه جمعه آروم بدون درد با چاشنی هوای آزاد و طبیعت و رودخونه و توت فوق العاده بی نظیره خیییلی….. * بعد از پهن کردن بساط مون کنار رودخونه, یکی دوتا شاخه درخت پیدا کردیم و تا می تونستم یعنی می تونستیم من و مامانم زدیم داخل آب و وااای خخخخخخ تموم جونمون خیس شده بود ولی خیییلی چسبید, بابام یه کم دعوامون کرد گفت: زشته نزنید ولی ما گفتیم: کسی که ما رو نمیشناسه بذار خوش بگذره و اونم دیگه هیچی نگفت و ما رو بگی اسااسی لذت بردیم از زاینده رودی که خدا رو شکر پر آب
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

حرف های خودمونی و خاطره و بفرمایید قدم رو چشم ما بذارید در خدمتتون باشیم

سلام خدمت همه دوستان عزیز و گرامی هم محله ای چند وقتی که نه خیییلی وقتی هست این ویندوز لپتاپ من مشکل داره و نمی دونم چرا انگیزه و فرصت مناسبی تا حالا پیش نیومده که ببرمش جهت ترمیم و تعمیر, الآن هم که می بینید در خدمت تونم ضمن یک عملیات انتحاری زدم ویروس یاب سیستمم رو حذف کردم دیدم اوضاع بهتر شد! گفتم از فرصت پیش اومده کمال استفاده رو ببرم که در عوارض سوء و پشیمانی بعدی حد اقل یه کم آب ته لیوان روانشناسیمون مونده باشه با مشاهده و ملاحظه اون نیمه خالی رو نبینیم …. خب به نظر تون الآن چی بگم براتون ؟؟؟؟؟؟؟
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

همین الآن یهویی، هرکی پارتی میخواد بپره توووووووو.

سلااااااااااام. سلااااااااااام. سلااااااااا،ااااااااا،ااااااا،ااااااا،اااااام. بابا خب یه کم اون موزیکو صداشو بیار پایین آخه بشنوید من چی میگم! گفتیم پارتیه ولی نگفتیم سقفو رو سرمون خراب کنید که! همینطوری واسه خودم نشسته بودم داشتم فکر میکردم. چی؟ چی میگی از اون ته دکی پرنده؟ مگه من فکر هم میکنم آیا؟ برو عمو. برو بذار زندگیمونو بکنیم. نذار حالتو بگیرم. داشتم میگفتم. داشتم فکر میکردم که یهویی: . . . . . گفتم خیلی وقته بچه ها دور هم جمع نشدیم یه جشن توپ بگیریم. مگه حتماً باید تولدی، عروسی، عیدی، یلدایی، چیزی باشه که جشن بگیریم. همینطوری الله بختکی زدیم تو کار یه مهمونی توووووپ و بترکون، گفتیم بزنیم و